۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

در سالگرد شهادت اشرف رجوی از جمشید پیمان

در سالگرد شهادت اشرف رجوی
از جمشید پیمان
 از سایت سازمان مجاهدین خلق ایران

از جمشید پیمان
دریا را نباید به آرامش فرا خواند،
و نباید صدا را در چنبره ناشنیدن افکند .
برگها،
فریاد جنگل را می تابانند،
در آغاز چرخش هبوط .
و زمین،
پژواکی نامتناهیست از سماع بی‌توقف برگ .
باید بشنوی، بتوانی بشنوی،
ورنه، باورت را سکوت عطشناک،
لاجرعه می‌آشامد .
لحظه‌های حادثه پر از بی‌تابی‌اند،
مثل پیکر زمستان،
مثل یک تکه یخ،
مثل انجماد زمین،
در وسعت بی بن‌بست شب،



در انتظار آفتاب و عطش .
و بدینسان بود تقدیر سکوت،
از حنجره زنی که در فریادش ذوب می‌شد،
فریادی که فرصت نیافت،
هرگز از هیچ گلویی جاری شود .
و او در مراسم خاکسپاری صدایش حضور داشت،
و روپوش برف را با ترانه‌های انگشتانش،
چونان چکاندن ماشه،
از مرمر سیاهی که صدایش را پوشانده بود، تکاند .
و آنگاه که ناقوسها نواختند، شروهیی را خواند،
که روزی کودکی در مسیر پرواز بادبادکی سروده بود .
و آنگاه ستارگان را دیدم که مرگ را زیبا می‌کنند،
آنجا که شب در تداوم توهمی ناملموس،
با ستارگان می‌ستیزد .
و این ادراکی بود که پیکرش در من پدیدار ساخت،
هنگامی که بر خاک «ا وین» فرو غلتیده بود .
و اشک، فرصت باریدن نداشت،
چرا که عظمت حادثه،
فرصت اندوه را در انسان کشته بود .
و آنگاه بود که دانستم،
«آرمیدن»، دروغیست که بر دریا بسته‌اند .
و دریافتم که زندگی زیباتر است،
وقتی که خون «اشرف»،
وثیقه زندگی انسان میشود .


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر