شعر بینام خسرو گلسرخی گل سرخ شرف وفا ودارمری در عصر خنجر وخیانت
شعر بینام
خسرو گلسرخی
بر سینهات نشست
زخم عمیق کاری دشمن
اما
ای سرو ایستاده، نیفتادی
این رسم توست که ایستاده بمیری.
در تو ترانههای خنجر و خون
در تو پرندگان مهاجر
در تو
سرود فتح
اینگونه، چشمهای تو روشن
هرگز نبوده است.
با خون تو، میدان «توپخانه»
در خشم خلق بیدار میشود
مردم زآنسوی «توپخانه» بدین سو
سرریز میکنند
نان و گرسنگی
به تساوی تقسیم میشود
ای سرو ایستاده!
این مرگ توست
که میسازد،
دشمن
دیوار میکشد.
این عابران خوب و ستم بر
نام تو را، این عابران ژنده نمیدانند
و این دریغ هست، اما
روزی که خلق بداند
هر قطره خون تو محراب میشود
این خلق، نام بزرگ تو را
در هر سرود میهنیاش
آواز میدهد
نام تو، پرچم ایران
خزر به نام تو زنده ست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر