آخر عاقبت شاه سلطان خمینی
صحبت از انزجار عمومی از شاخص و اصل نظام آخوندی بود. در مصاحبه مهدی کلهر هم دیدیم که ابتدا با «فرزندان» مسئولان شروع کرد، بعد کمکم از «حوزویان» و «دانشگاهیان» تا «هر دو جریان سیاسی» و حتی «افراطیها»ی آنها هم گذشت و در نهایت به «مراجع دینی» و «شاگردان بسیار نزدیک» خمینی هم رسید و معلوم شد جای آبادی برای آن روح پلید باقی نمانده است.
نکته مهم این که، همه آنچه گفته شد خاص دایره ۴-۳ درصد خودیهای باقی مانده در ته دیگ نظام است وگرنه بقیه مردم ایران که تکلیفشان روشن است و از سال ۱۳۶۰ نظرشان را درباره خمینی گفتهاند. در قیام سال گذشته هم دیدیم شعار «مرگ بر خامنهای، لعنت بر خمینی» جزء شعارهای اصلی بود و پاره کردن و سوزاندن عکس خمینی از علائم اعتراضات دانشآموزان در همه مدارس شد. آتش زدن خانه پدری خمینی در زادگاهش هم ناشی از همین منفوریت بود. در قیام ۹۸ هم فراموش نکردهایم که به آتش کشیدن انگشتر نمادین دجال در شهریار با چه استقبالی از جوانان این منطقه مواجه شد. اکنون نیز عکس یا هر اثر از آن هیولای آدمخوار در شهرها یک هدف بالقوه برای کانونهای شورشی و جوانان باغیرت محلات است بهطوریکه رژیم مجبور شده است در کنار هر تصویر او چندین دوربین یا گماشتهای بکارد.
البته که این امر تعجبی ندارد و نتیجه اتودینامیک ۴۴ سال حاکمیت ظلم و غارت و تباهی خمینی و پسماندههایش است. خمینی بنمایه و ریح و روح این حاکمیت پلید بود. هم او بود که به بالاترین اعتماد خلق و فرش خون گسترده در مقابلش خیانت کرد. از سه مولفهٔ سیاسی، مذهبی و پتانسیل ناشی از یک انقلاب مردمی سوءاستفاده کرد و با غصب حاکمیت مردم و نهادینه کردن اصل منحوس «ولایت فقیه» چهار دهه و اندی کشور ما را به یکی از عقبماندهترین کشورهای دنیا تبدیل کرد. با جنگ ضدمیهنی بالاترین خسارتهای مالی و جانی را به شهروندان وارد کرد. بیش از ۱۲۰هزار از بهترینها را به مسلخ فرستاد و در نهایت حاکمیت را در دست یکی از شقیترین نوچههایش رها کرد و به جهنم رفت. بنابراین شاهسلطان خمینی، اولین مسئول و عامل تمام سیاهروزیها و مصیبتهای ایرانیان، از روز ۲۲ بهمن تا همین امروز است. واقعیتی که اگر روزگاری فقط حرف مجاهدین بود و سپس تودههای مردم به آن رسیدند، اکنون زبان حال خودیهای نظام است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر