۱۴۰۲ آبان ۶, شنبه

کوروش کبیر؛ فرزند تاریخ

کوروش کبیر؛ فرزند تاریخ

تظاهرات ایرانیان در پاسارگارد
تظاهرات ایرانیان در پاسارگارد

«کوروش با نهایت دقت به دین بابلی احترام می‌گذارد؛ معابد را تعمیر کرد و مجسمه‌های معبود شهرهای مختلف را که نبونیدوس به بابل آورده بود، به جاهای خود بازگردانید. و نیز خدایان آشور و شوش را به محل‌های خود فرستاد و اجازه داد که یهودیانی که بخت‌النصر از فلسطین کوچ داده بود، به زادگاه خود بازگردند. و دستورهایی برای تجدید بنای بیت‌المقدس صادر کرد.

کوروش سردار و سیاست‌مداری برجسته بود و یادگاری از عدالت و رأفت، پس از خود باقی گذاشت».

(از دائره‌المعارف غلامحسین مصاحب، صص ۲۳۰۱ و ۲۳۰۲)

«او سلطه‌ٔ مهر و انسانیت را بر انتقام و تحکیم قدرتش خوش‌تر می‌داشت. کوروش حتا حاکم مجروحی را که در حمله‌ٔ وی شکست‌خورده بود، مداوا نمود و او را به مشاورت خویش خواند».

(ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول؛ مشرق‌زمین گهواره‌ٔ تمدن)

۷ آبان روز گرامیداشت یک سنت نامتعارف در تاریخ و زمانه‌هایی است که «قدرت» و سیطره‌ٔ آن، بیشتر جباریت و جنایت را مهر کرده تا کرامت و رأفت را.

 

تحول نگرش به قدرت و سیاست

سنت غلبه‌ٔ رأفت و بزرگواری بر قدرت و جباریت، گرامیداشت کوروش بزرگ را به توقف برای باز بینی نوعی سیاست‌مداری در تاریخ جهان و خاصه تاریخ ایران تبدیل نموده است.

سیر در آثار نگاشته‌شده در کتیبه‌ها و اسناد مکتوبِ نزدیک به تاریخ حیات کوروش، وی را بنیانگذار مبانی حقوق‌بشر در ایران و بخش وسیعی از جهان معرفی می‌کند. این اسناد گواهی می‌دهند که اصول سیاست‌مداری و مملکت‌داری و حتا قوانین جنگی که کوروش واضع و مجری آنها بود، تمام قوانین مرسوم اعصار کهن و ماقبل تاریخ را نفی می‌کرد. گواهی این اسناد چنین است که کوروش با سنت‌شکنی در امور جنگ و اسلوب نو در سیاست‌مداری، کیفیت رویکرد و نوع نگرش به قدرت سیاسی را متحول کرده است.

 

رایت و درفش ملی مقابل دیکتاتوریهای موروثی

با چنین تابلو وکارنامةی، گرامی داشتن چنین جایگاهی از اعتبار سیاسی و تاریخی، موجب مباهات ایرانیان و نیز مرجعی برای همبستگی ملی آنان پیرامون هویت ملی، تاریخی و فرهنگی‌شان است. این کارنامه را می‌توان به‌عنوان رایت و درفش ملی ایران در مقابل دیکتاتوریهای موروثی شاهی و شیخی برافراشت؛ چرا که منشور و منش کوروش، باطل‌السحر حکومتهایی است که باورهای اقتدارگرایی، مذهبی و شخصی را منشأ قدرت سیاسی و اعتبار و مشروعیت اقتدارشان بر مردم قرار داده و می‌دهند.

آنچه از نگرش و نقد تاریخ بر دفتر و کارنامه‌ٔ کوروش به‌جای مانده است برتری انسانیت، مهر، عشق و حقوق‌بشر بر فردگراییِ سلطه‌گر، تمام‌خواهی سیاسی و مذهبی و قدرت‌جوییِ فرعون‌صفتانه است؛ چرا که قدرت‌پرستان مذهبی و غیرمذهبی تحت عناوین قانون، سایه‌ٔ خدا، نایب امام، تشرع، نژاد و جنسیت، منافع شخصی و حکومتی خود را بر مردم تحمیل کرده و برای تحکیم این تحمیل، به انواع دسیسه، ریا و جنایت متوسل می‌شوند.

 

وارث کوروش چیست و کیست؟

منشور و منش کوروش، پذیرنده‌ٔ باورهای متعدد با ظرفیتی دربرگیرنده‌ٔ تنوع آن‌هاست. محور این منشور و منش، اصول بنیادین حقوق‌بشر است.

تاریخ سیاسی و اجتماعیِ ایران در سده‌های گذشته نشان داده است که تا به‌حال هیچ حکومت‌مداری ــ که همگی سلطان و شاه و شیخ بوده‌اند ــ پذیرنده‌ٔ باورهای متعدد به‌معنی آزادی اندیشه و اعتقاد و آزادی بیان و قلم نبوده است. عبارت معروف «کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم»، فقط یک ابتذال سیاسی ــ تبلیغی از جانب صاحب حاکمیتی استبدادی‌ست که در هیچ‌یک از امور مملکت‌داری، کوچک‌ترین شباهت و انسی با منش و منشور کوروش نداشته است.

وارث حقیقی کوروش در فردای ایرانی تهی از ارتجاع، آخوند، شاه و شیخ، پا به میدان آزمایش بر سر منشور آزادی و برابری و حقوق‌بشر خواهد گذاشت.

 

تعارض پیوند ملی و تاریخی با تجاوز و اشغال‌گری

سال‌های اخیر شاهد استقبال گسترده‌ٔ ایرانیان داخل و خارج کشور از گرامیداشت روز کوروش هستیم. این استقبال گسترده‌، در نهاد و هدف خود، نفی کامل نظام آخوندی و شکست پروژه‌ٔ چندین دهه‌ٔ وصل تاریخ و فرهنگ ایران به عقبه‌ٔ اسلام ارتجاعی آخوندی با قرائت حوزوی است. به‌همین روی، این قوم اشغال‌گر که هیچ سنخیت و مؤانستی با فرهنگ و اصالت‌های تاریخی ایران ندارد و فقط بساط سلطه‌گریِ فرعون‌صفتی گسترده است، گرامیداشت روز کوروش را برنمی‌تابد.

در سال‌های گذشته که گزمگان حکومت ولایی انواع راه‌بند و ممانعت را برای جلوگیری از تجمع ایرانیان در مقبره‌ٔ کوروش ایجاد کردند، هموطنان مشتاق، کوه‌ها و روستاها و دره‌ها را دور زدند و مراسم ۷ آبان را در جوار مقبره‌ٔ کوروش برگزار نمودند. توالیِ این مقاومت و پایداری، موجب شد که روز ۷ آبان، روز ایرانیان علیه دیکتاتوری قرون‌وسطایی ضدایرانی آخوندی شود.

 

مقایسه‌ٔ سیاست نابودی پاسارگاد با بُت‌گاه وارث فرعون

نخستین دورخیز برای نابودی نمادهای تاریخی و ملی ایران را سال ۱۳۵۸ آخوند منفور و جلاد صادق خلخالی در معیت خمینی برداشت تا آثار تخت جمشید را تخریب کند. مقاومت سنگین اجتماعی و مطبوعاتی ایرانیان و هشدار یونسکو، خمینی را به عقب‌نشینی واداشت و آن پروژه‌ٔ ضدایرانی مسکوت ماند.

رها کردن مقبره‌ٔ کوروش در تطاول باد و باران و گرما و سرما و جلوگیری از رسیدگی و مرمت آن، سیاست جاری حکومت تحت‌امر ولی‌فقیه از خمینی تا خامنه‌ای برای نابودی پاسارگارد بوده است.

مساحت زمین مقبره‌ٔ کوروش ۱۵۶ متر مربع، محوطه‌ٔ آن ۷۲۶ متر مربع و مساحت محوطه‌ٔ پاسارگاد با مجموعه‌ٔ بناها و زمین‌هایش ۳۱۹۰ متر مربع است که در مجموع، محوطه‌یی به‌وسعت ۳۹۰۰ متر مربع می‌شود.

مساحت قبر خمینی ۶۰ هزار متر مربع و مساحت صحن‌های شرقی و غربی آن ۱۲۰ هزار متر مربع است که در مجموع شامل۱۸۰ هزار متر مربع می‌شود. [۴۶ برابر پاسارگاد]. سازه‌ٔ این ۱۸۰ هزار متر مربع تا زلزلهٔ ۱۰ ریشتری مقاومت دارد. [مقایسه کنید با شهر تهران که طبق برآورد و هشدار کارشناسان، بر اثر یک زلزلهٔ ۵ تا ۶ ریشتری، میلیون‌ها نفر کشته خواهند شد!]

مقایسه کنید هزینه‌ٔ این دو مقبره را. مقبره‌ٔ کوروش، نه تنها هیچ هزینه‌یی برای دولت ندارد که بیش از چهار دهه است به آفتاب و باران و باد سپرده شده است!

هزینه‌ٔ نگهداری مقبره‌ٔ فرعونی خمینی به‌اعتراف رسانه‌های حکومتی، سالانه ۸۰ میلیارد تومان می‌شود! این مقبره‌ٔ منفور اکثریت مردم ایران، یکی از مکانهای چاپیدن و بالا کشیدن پول از بازدیدکنندگان نیز هست!

 

فرزندان تاریخ کیست‌اند؟

سخن در باب کوروش بنیان‌گذار سلسلهٔ هخامنشیان و بانی اتحاد میان اقوام ایرانی از یک‌طرف و در باب پاشندگان وحدت ایرانیان و بانیان و استمراربخشان به نابودی حرث و نسل ایرانی از طرف دیگر، سخن از زادگان تاریخ و نافیان توسط تاریخ است. تاریخ، فرزندان‌اش را شناخته است؛ آنان را که از تاریخ، کلاس آزمایش انسانیت، معرفت، کرامت و خدمت به بشریت ساخته‌اند. باقی، به‌زبان ساده‌ٔ مردمان کوچه و بازار، مهر «باطل شد» خورده‌اند.

سلطان محمود غزنوی یکی از شاهان با انبانهایی از زر، طلا، ثروت، هیمنه‌ٔ هزاران نفره از ارتش و حشم، ملازم و خدمتگزار دیوانی و بیش از ۴۰۰ شاعر درباری و مدح‌پرداز و نان‌خور داشت. محمود غزنوی تا فتح نیمی از جهان زمان خود پیش رفت ولی اکنون در افغانستان، هیچ اثری از آن کاخ‌ها و باروها و انبانها و هیمنه و مداحان او بر جای نمانده است و یک ورثه هم در یاد نیک تاریخ ندارد. تاریخ، غاصبان عرصه‌ٔ کلاس و فلسفه‌اش را این‌گونه در ذهن و ضمیر نسل به نسل بشری، مکافات می‌دهد.

تاریخ، کوروش کبیر را فرزند خیر، نیک، برکت، مهر و منشور حقوق‌بشر، پاس داشته است. گویی گوهر انسانی و سرشت نیک‌نهادش، بر سر در ورودی کلاس تاریخ حک شده است و تنها اینان را در شناسنامه‌ٔ فرزندان خود ثبت می‌کند.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر