۱۴۰۲ آبان ۶, شنبه

مجاهد شهید حجت‌الله جباریانها از قهرمانان پیشتاز نبرد علیه دو دیکتاتور شاه وشیخ از تهران

مجاهد شهید حجت‌الله جباریانها از قهرمانان پیشتاز نبرد علیه دو دیکتاتور شاه وشیخ از تهران

مجاهد شهید حجت‌الله جباریانها
مجاهد شهید حجت‌الله جباریانها

محل تولد: تهران
شغل: طراح
سن: 32
تحصیلات: لیسانس مکانیک
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 8-8-1363
محل زندان: -

زندگینامه شهید


 زندانی زمان شاه:  از سال ۵۳تا ۵۷ به مدت سه و نیم سال
نحوه شهادت: تیرباران

حجت‌الله جباریانها در سال۱۳۳۱در خانواده‌ای فقیر در تهران به دنیا آمد. دوره ابتدایی و متوسطه را طی کرد. از آنجا که فقر و محرومیت و فاصله طبقاتی در جامعه را از همان کودکی لمس کرده بود، در سالهای آخر دبیرستان با آگاهی یافتن نسبت به این‌که علت این وضعیت اسفناک حاکمیت شاه خائن است وارد فعالیت سیاسی شد. وی در سال۱۳۴۹ موفق به اخذ دیپلم گردید و در سال۵۰ در رشته مکانیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.

حجت در دانشگاه فعالیت‌هایش را علیه نظام حاکم گسترش داد و در جریان همین فعالیت‌ها بود که با سازمان مجاهدین و آرمانهایش آشنا گردید و با دانشجویان هوادار بر فعالیت‌های مبارزاتی‌اش افزود.

به‌دنبال همین فعالیت‌ها بود که در سال۱۳۵۳ توسط ساواک شاه دستگیر شد و روانه شکنجه‌گاه گردید. به‌گفته همرزمانش در این دوران در برابر شکنجه‌های سبعانه ساواک استوار و مقاوم ایستاد و سرفرازانه از این مرحله عبور کرد. حجت در زندان آموزشهای سازمان را در زمینه‌های مختلف فرا گرفت و انگیزه‌هایش برای ادامه مبارزه برای رهایی مردم ایران صدچندان شد.

وی همراه با سایر مجاهدان در سال۵۷ بر اثر قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی از زندان آزاد شد. پس از آزادی در ارتباط با تشکیلات سازمان به صفوف مردم در قیامشان برای سرنگونی شاه خائن پیوست.

پس از پیروزی انقلاب در بخش انتشارات و تحریریه نشریه مجاهد مشغول به فعالیت شد و به‌طور مشخصاً طراحی پوسترها و تراکتهای سازمان زیر نظر و تحت مسئولیت وی انجام می‌شد.

پس از تکفیر مجاهدین توسط خمینی جلاد در تیر ۵۹ و، بخشی که وی در آن فعالیت می‌کرد، دیگر امکان کار علنی نداشت، لذا تمام فعالیت‌های این بخش از آن به بعد در اماکن و پایگاههای مخفی انجام می‌شد. در اسفند ۵۹ در یک تردد که نشریه مجاهد را به همراه مجاهد شهید حمید اشتری جابه‌جا می‌کردند، دستگیر می‌شود و به زندان منتقل می‌گردد اما در زندان هویت و نام واقعی‌اش مخفی می‌ماند.

به‌نوشته یکی از همبندیهایش «حجت پس از ورود به زندان اقدام به راه‌اندازی تشکیلات زندان کرد»

تا سال۶۱ هویت حجت هم‌چنان لو نرفته بود و وی را به ۲.۵ سال زندان محکوم کرده بودند. تا آن‌که در راهرو شعبه مرکزی دادگاه اوین توسط یک خائن شناسایی شده و از آن به بعد زیر بازجویی و شکنجه سنگین توسط شخص لاجوردی جلاد قرار می‌گیرد. یکی از همبندی‌هایش از قول حجت قهرمان نوشته است: «مرا مخیر به انتخاب بین ۴عامل کردند؛ همکاری، مصاحبه، نوشتن ندامت و توبه‌نامه، اعدام که من هم دور چهارمی را خط قرمز کشیدم» همرزم حجت در ادامه نوشته است: «او را دیگر بدون چشم‌بند برای بازجویی می‌بردند که این نشان از این داشت که اعدامی است. اما روحیه‌اش خیلی بالا بود و همیشه لبخند به لب داشت و تمام کارهایش را فعالانه انجام می‌داد».

وی یکبار به دو خائن از جمله خائنی که وی را در زندان لو داد، گفته بود: «خمینی از هیچکدام‌تان نمی‌گذرد و بالاخره شما را هم اعدام می‌کند. من که کشته شوم از اول انتخابی جز این نداشتم ولی شما را که بکشند گویی یک سگ مرده»

سرانجام حجت قهرمان در آبان سال۶۳ در زندان بدنام اوین به جوخه تیرباران سپرده شده و به‌شهادت می‌رسد.

دو خواهر حجت قهرمان، طیبه و پروین جباریانها از شهدای سرفراز مجاهد خلق هستند.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

 
از نامه مجاهد شهید محمدرضا سعادتی به حجت‌الله جباریانها در زندان: تماًما اخبار بیرون را دارید. مسعود در حال فتح صحنه سیاسی است و بچه‌های بیرون ارتجاع را در آخرین فضای باقیمانده سیاسی به عقب رانده و خمینی چاره‌یی جز افشای ماهیت ضد خلقی و ارتجاعی‌اش ندارد

مجاهد شهید حجت جباریانها نه فقط یک زندانی مجاهد مقاوم، بلکه کسی بود که بار سنگینی از تشکیلات مخفی و مقاومت درون بند را بر دوش کشید.
شهید حجت (مجتبی) از زندانیان سیاسی مجاهد زمان شاه بود که در سال۵۹ به صورت اتفاقی در تردد با یک خودرو حامل نشریه مجاهد، دستگیر شده و به اوین منتقل گردید.
با ورود حجت به بند۲ زندان اوین،تشکیلات زندانیان هوادار مجاهدین در زندان به صورتی کاملاً حرفه‌یی شکل گرفت و بخشهای مختلف امنیت، ارتباطات بیرونی و داخل زندان، آموزش، ورزش، تشکیلاتی ـ ایدئولوژیک و سیاسی آن راه افتاد.
یکی از کارآمدترین بخشهای مناسبات، امنیت و ارتباطات بود. به‌طوری‌که به‌رغم گستردگی و حجم کار تا زمانی که حجت زنده بود چیزی به بیرون درز نکرد.
حجت توانست با استفاده از کانالهای زندان از جمله شهید کاظم افجه‌ای با شهید محمد رضا سعادتی ارتباط برقرار کند.
او یک پارچه شور و حرکت بود و همیشه می‌گفت: زندان جای آسایش و خیال راحت نیست. زندان محل خودسازی انقلابی است. ما می‌خواهیم کادرهای مسئول بسازیم. یاالله بچه‌ها بجنبید ،بیدار بشید. زودتر وضو بگیرید نماز جماعته! و خودش به نماز می‌ایستاد. اوج درخشش حجت در روزهای قبل و بعد از ۳۰خرداد بود. او با رهنمود‌گرفتن از مجاهد شهید سعادتی در برابر تز انحرافی کوتاه آمدن با شکنجه‌گران به صورتی قاطع ایستاد. در یکی از نامه‌های «سید» آمده بود: لَوکانَ عَرَضاً قریباًوصفراً قاصداً لَاتبعوک . ولیکن بَعُدَت عَلَیهُمُ الشقه … اگر هدف نزدیک و راه هموار بود، از هر جانب به دنبالت حرکت می‌کردند. لیکن در دل برخی تردید و ترس لانه کرده… و اضافه کرده بود: «روزهایی که از ابتدا نیز انتظارش را می‌کشیدیم فرا می‌رسد. روزهای روشن‌شدن مرز حق و باطل. حتماً اخبار بیرون را دارید. مسعود در حال فتح صحنه سیاسی است و بچه‌های بیرون ارتجاع را در آخرین فضای باقیمانده سیاسی به عقب رانده و خمینی چاره‌یی جز افشای ماهیت ضد خلقی و ارتجاعی‌اش ندارد». حجت به ما می‌گفت: «هیچ چیزی از زندان و ما به‌عنوان زندانی شروع نمی‌شود. لذا وظیفه ما هم حفظ خودمان و یا مناسبات زندان نیست. در این مبارزه ما به عنوان زندانی یک شهید محسوب می‌شویم و هرکس این را فهم کند می‌تواند خود را در صف مبارزه حفظ کند. در‌غیر این صورت به زنده ماندن با محمل ادامه مبارزه در زندان فکر می‌کند و نمی‌تواند در صف مبارزه بماند»
.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر