۱۴۰۲ آبان ۶, شنبه

با یاد مجاهد شهید محمد مصباح از بازاریان قهرمان نبرد علیه دو دیکتاتوری شاه وشیخ از یزد

با یاد مجاهد شهید محمد مصباح از بازاریان قهرمان نبرد علیه دو دیکتاتوری شاه وشیخ از یزد 

مجاهد شهید محمد مصباح مجاهد شهید محمد مصباح

محل تولد: يزد
شغل: تاجر
سن: 48
تحصیلات: دوران ابتدایی
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 13-12-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه: از سال۵۰ تا ۵۳ و ۵۴تا ۵۶ / ۵سال 

نحوه شهادت: درگیری در حمله به پایگاه

۱۳اسفند سال۶۰ مجاهدین خلق محمد مصباح و رقیه مسیح (مصباح) پدر و مادر خانواده کبیر مصباح در یک درگیری قهرمانانه با پاسداران خمینی جلاد به‌شهادت رسیدند.

خانواده گرانقدری که تمامی هستی خود را در راه خدا و خلق فدا کرد، و با تقدیم ۸شهید سرفراز، مشعلی فروزان برافروخت و نام خود را بر تارک افتخارات خانواده‌های قهرمان مجاهد خلق ثبت نمود.

۴تن از افراد این خانواده سرفراز، مجاهدین شهید عزت مصباح در مرداد۶۰، اصغر و محمود مصباح در تابستان۶۰، فاطمه مصباح ۱۳ساله در ۲۵شهریور ۶۰ به دست مزدوران پلید خمینی به‌شهادت رسیدند.

مجاهدین شهید محمد و رقیه مصباح نیز به‌دنبال شهادت ۴فرزند خود، پس از مقاومت قهرمانانه‌ای که در جریان تهاجم مزدوران خمینی به یکی از پایگاههای مقاومت به‌عمل آوردند، همراه با مجاهد قهرمان فرمانده عباس عطاپور، به‌شهادت رسیدند و به عهد خونین خود با خدا و خلق وفا کردند. ۲ماه بعد نیز آخرین فرزند این خانواده، مجاهد شهید اکبر مصباح در بهار۶۱ و همسر مجاهدش، خدیجه مسیح مصباح در ۱۲اردیبهشت۶۱، خون پاکشان را فدیه‌ٔ رهایی خلق در زنجیر ایران نمودند. یاد شهدای سرفراز خانواده‌ٔ کبیر مصباح گرامی و راه سرخشان تا جامعه‌ٔ بی‌طبقه‌ٔ توحیدی گرامی باد.

مجاهد شهید سید محمد مصباح در سال۱۳۱۲ در شهرستان یزد و در خانواده‌ای محروم و زحمتکش بدنیا آمد، او که از کودکی ناگزیر بود برای تأمین مخارج خانواده به کارگری و کار بافندگی بپردازد با تحمل مشکلات فراوان و با پشتکار و جدیت موفق شد دوران ابتدایی را بپایان برساند. ۲۰ساله بود که در سال۳۲ برای این‌که به سربازی نظام شاهنشاهی نرود به تهران رفت و تا مدتها با جامه‌داری حمام و شاگردی بازار و حتی حمالی خرج زندگی‌اش را تأمین می‌کرد تا آن که کم کم توانست در بازار تهران وارد کار تجارت در حد محدود بشود.

او که محرومیت را از نزدیک لمس کرده بود و با مردم محروم و دردهایشان آشنا بود، نمی‌توانست

در برابر تبعیضات و نابرابریهای اجتماعی و فشارها و تحقیرهای ناشی از آن، ساکت بماند و منفعلانه تسلیم شرایطی که دیکتاتوری سلطنتی به‌وجود آورده بود بشود.

وی با شرکت در جلسات مختلف مذهبی– سیاسی تلاش داشت که راهی برای مبارزه علیه این وضعیت پیدا کند.

وی که در قیام ۱۵خرداد ۵۲ شرکت داشت، پس از سرکوب این قیام و فضای خفقانی که شاه ایجاد کرده بود، نیاز و تلاشش برای یافتن مسیر درست مبارزه دوچندان شد، به‌خصوص با شناختی که با محافل مذهبی و آخوندهای مطرح آن زمان داشت، ابهامی نداشت که با تفکرات آنها راهی به جلو باز نمی‌شود.

تا آن که سرانجام موفق شد آنچه را که به دنبالش بود بیابد و با سازمان مجاهدین خلق در سالهای قبل از سال۵۰ که هنوز علنی نشده بود ارتباط برقرار کند.

وی در سازمان ابتدا در بخش مربوط به بازار به انجام فعالیت‌های انقلابی مشغول گردید و برای مدتی نیز به‌طور مستقیم از آموزشهای شهید بنیانگذار، مجاهد کبیر محمد حنیف‌نژاد بهره‌های فراوان برد.

پس از ضربه۵۰ او نیز به همراه بسیاری دیگر از برادران مجاهدش دستگیر شد و تحت شکنجه‌های وحشیانه مزدوران شاه خائن قرار گرفت.

محمد با ایمان راسخ به مسیری که انتخاب کرده بود در برابر این شکنجه‌های وحشیانه قهرمانانه مقاومت کرد. وی در سال۵۳ از زندان آزاد شد و مجدد در بیرون زندان به سازمان وصل شد اما مدتی بعد در سال۵۴ مجدداً توسط مزدوران شاه خائن دستگیر و به شکنجه‌گاه برده شد. وی این بار نیز بر عهد خود با آرمانش در زیر بازجویی و شکنجه وفا کرد و حسرت دادن هر گونه اسرار سازمان را به دل دشمن گذاشت.

حاج مصباح دو سال و نیم دیگر را در زندان به‌سر برد و در سال۵۶ از زندان آزاد شد. این بار نیز پس از آزادی از زندان، مجدداً ضمن برقراری ارتباط با سازمان به فعالیت انقلابی خود در صفوف مجاهدین خلق ادامه داد.

وی با تمام توان در قیام مردم علیه دیکتاتوری شاه خائن شرکت کرد و در پشتیبانی از تظاهراتها تلاش فراوانی به خرج داد.

پس از سقوط رژیم شاه و آغاز دوران جدید فعالیت سازمان مجاهدین خلق، مسئولیتها و فعالیت‌های مجاهد شهید محمد مصباح نیز ابعاد وسیعتر و گسترده‌تری یافت.

در این زمان بخشی از فعالیت‌های او در ارتباط با شهرستان یزد بود، شهری که در زیر حاکمیت یکی از مهمترین مهره‌های مزدور خمینی جلاد آخوند صدوقی و اعوان و انصارش قرار داشت. محمد مصباح و دیگر همرزمانش در آن شهر، بار این مسئولیت سنگین را به‌خوبی بدوش کشیدند.

از جمله در دوران انتخابات مجلس شورا، وی که کاندید سازمان در آن شهر بود، توانست در پرتو موضع‌گیریهای انقلابی و هوشیارانه سازمان و با کار و فعالیت شبانه‌روزی، چهره ارتجاع را در این شهر هر چه بیشتر افشا نماید و مردم را نسبت به اهداف و آرمانهای انقلابی و توحیدی مجاهدین آشنا سازد تا جایی‌که به‌رغم تقلبات وسیع و گسترده مرتجعین، توانست تعداد زیادی از آراء را به خود اختصاص دهد.

پس از پایان انتخابات مجلس، محمد مصباح به تهران آمد و در بخش اصناف و بازار سازمان به فعالیت‌های خود ادامه داد.

در این مسئولیت نیز او دائماً در معرض فشارها و تهدیدات کمیته ضدخلقی خمینی در بازار تهران قرار داشت، به‌نحوی که مجبور شد از فروردین ۶۰ به زندگی مخفی روی آورد.

وی در میان همرزمانش به صمیمیت و فروتنی و فداکاری برای دیگران و استواری بر آرمان مجاهدین شناخته می‌شد.

محمد مصباح پس از ۳۰خرداد و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی دوشادوش فرزندان و برادران مجاهدش در پایگاههای مقاومت انقلابی مسئولیتهایش را عهده‌دار گردید. سرانجام روز ۱۳اسفند ماه۶۰ پایگاهی که او و همرزمانش در آن مستقر بودند، مورد یورش مزدوران مسلح خمینی قرار گرفت و وی همراه با تنی چند مجاهدان پس از نبردی قهرمانانه با پاسداران خمینی، به‌شهادت رسید.

یکی از همرزمان این مجاهد قهرمان در رابطه با وی نوشته است: «یکبار بعد از سی خرداد فرزند مجاهدش محمود قطع شده بود که حاج مصباح خودش برای وصل وی اقدام کرد و به مجاهدی که وی را وصل کرده بود گفته بود که محمود را به بچه‌های عملیاتی وصل کنید حیف است که او در پایگاه بماند او خیلی پرشور است و بگذارید راهش را پیدا کند شاید که اولین شهید خانواده ما باشد. هم‌چنین وی وقتی خبر شهادت دخترش فاطمه مصباح ۱۳ساله را در روزنامه خوانده بود به یکی از دوستانش می‌گوید خبر را خواندی؟ و ادامه می‌دهد شهادت فاطمه مرا سخت در خود فرو برد که چرا او و چرا من نه؟ من هنوز لیاقت شهادت را ندارم ولی او در سن ۱۳سالگی به کاروان شهدا پیوست، و بار دیگر که یکی از دوستانش شهادت فاطمه را به او تبریک گفته بود در حالی‌که چشمانش پر از اشک شده بود خندیده بود و گفته بود مبارکش باشد خوشا به سعادتش و بعد رو به او می‌کند و می‌گوید نکند از این وضع ناراحت باشی، مبارزه این سختیها را دارد».

مجاهد شهید محمد مصباح، هفت مجاهد شهید دیگر از خانواده خود را تقدیم راه خدا و خلق کرده است.

رقیه مسیح همسر حاجی مصباح همزمان با خود وی در همان پایگاه به‌شهادت رسید.

مجاهدین شهید عزت مصباح در مرداد۶۰، اصغر و محمود مصباح در تابستان۶۰، فاطمه مصباح ۱۳ساله در ۲۵شهریور ۶۰، اکبر مصباح در بهار۶۱ و همسر مجاهدش، خدیجه مسیح در ۱۲اردیبهشت۶۱، خون پاکشان را فدیه رهایی خلق در زنجیر ایران نمودند.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر