با یاد مجاهد شهید احمد گوراوانی پیشتاز نبرد با دو دیکتاتوری شاه وشیخ از تبریز
- زندگینامه شهیدان
- 1387/01/19
زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: سه سال از ۵۴ تا ۵۷
نحوه شهادت: تیرباران
احمد گوراوانی در سال ۱۳۲۵ در شهر تبریز به دنیا آمد. وی بعد از تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد بازار کار شد و با باز کردن یک مغازه کوچک در بازار به کار مشغول شد.
احمد که در دهه ۴۰ با سیاست و مبارزات سیاسی آشنا شده بود، بعد از سال۵۰ و علنی شدن سازمان مجاهدین، از آنجا که آرمانهایش را در این سازمان دید، هوادار سازمان شد و در سال۵۱ با یک گروه از هواداران سازمان آشنا و با آنها وارد فعالیت تبلیغی علیه دیکتاتوری شاه خائن گردید. مغازه احمد محلی برای فعالیت جوانان انقلابی هوادار سازمان شده بود. وی به کمک همرزمانش اطلاعیهها و دفاعیات مجاهدین را تکثیر و پخش میکردند.
با توجه به روحیات انقلابی و مردمی که احمد داشت از محبوبیت خاصی در بازار تبریز برخوردار بود.
بهدنبال همین فعالیتها بود که در سال۵۴ توسط ساواک شاه خائن دستگیر شد و بهدلیل حمایتهای تدارکاتی و مالی از سازمان، تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. اما احمد مقاوم و استوار از این مرحله عبور کرد و نهایتاً در بیدادگاه شاه خائن به حبس ابد محکوم شد.
زندان برای وی آموزشگاهی بود که توانست از نزدیک با سازمان و آموزشهایش آشنا شود و به یک مجاهد تمامعیار تبدیل گردد.
وی مانند تمام مجاهدان در سال۵۷ بهدنبال قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری شاهنشاهی از زندان آزاد شد و به صفوف قیام برای ساقط کردن این نظام پیوست.
از آنجا که احمد از چهرههای محبوب و شناخته شده در بازار تبریز بود، پس از آزادی با استقبال بینظیر مردم تبریز قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب فعالیت وی با مجاهدین ادامه یافت. وی در بازار تبریز یکی از شناختهشدهترین کادرهای سازمان بود که بهدلیل صفا و صمیمیت و احترامی که برای مردم قائل بود، مورد اعتماد دیگران قرار داشت.
در تمام دوران فاز سیاسی وی در بخش اصناف سازمان در تبریز با تمام توان و امکاناتش فعال بود. از فعالیتهای دیگر احمد قهرمان برگزاری جلسات سخنرانی برای روشنگری خط و خطوط سازمان در فاز سیاسی برای جوانان در تبریز و شهرهای اطراف آن از جمله اسکو و. . بود.
بعد از فاز سیاسی و شروع نبرد مسلحانه انقلابی احمد نیز مانند سایر مجاهدان به زندگی مخفی روی آورد تا آن که در تاریخ ۹تیر۶۰ در حالیکه از یک مأموریت سازمانی به تبریز باز میگشت توسط یک آخوند مزدور شناسایی شد. آخوند مزبور در یک تماس تلفنی پاسداران رژیم را از حضور وی در اتوبوس آگاه میکند. زمانیکه اتوبوس حامل احمد قهرمان به تبریز میرسد در ترمینال با توری که پاسداران گذاشته بودند مواجه شده، دستگیر و به شکنجهگاه منتقل میگردد.
بعد از یک ماه شکنجه و سلول انفرادی که احمد را بسیار ضعیف کرده بود، دژخیمان خمینی با توجه به شناختهشدگی وی میکوشیدند تا هرطور شده او را وادار به مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت کنند، اما احمد دلیر با مقاومتی قهرمانانه در مقابل آنها ایستاد و هیچگاه تسلیم شکنجههای وحشیانه آنها نشد.
یکی از همبندیهای وی در زندان خمینی در مورد زندان احمد این طور نوشته است:
«بعد از دهم تیر۶۰ یکی از بچهها گفته بود احمد را در دادگاه دیدم. احمد برای همه بچهها شناخته شده بود. از آن روز هم بچهها دنبال این بودند که وقتی احمد را به دستشویی میبرند ببینند چون همه درهای بند مجرد را میبستند. تا اینکه یک روز در حالیکه پاسداری نزدیک احمد حرکت میکرد، او را دیدیم دلم میخواست میتوانستم او را در آغوش بگیرم، بچهها تاب نیاوردند و به احمد سلام دادند که روشن بود بهای سلام دادن در آن روزها چه بود. احمد نیز جواب سلام بچهها را داد. بعد از دیدار روحیه همه بالا رفته بود... . . بعد از دو روز احمد با اینکه شدیداً کنترل میشد، روی یک کاغذ پوستی با یک جاسازی توانست تحلیل سازمان در مورد سی خرداد را برایمان بدهد که یادم هست خلاصهای از تاریخچه ۲۸مرداد و کودتا و ۱۵خرداد ۴۲ را نوشته بود و بعد مسئولیت تاریخی سازمان را یادآوری کرده بود... . و مهمترین چیزی که یادم مانده و خواهد ماند این بود که سی خرداد برای سازمان یک لیلهالقدر بود و نقطه عطفی در مبارزات تاریخ ایران... . . احمد را در مجردی نگاه داشتند و هرگز به بند نیاوردند چون رژیم میدانست آمدن وی چه تاثیری روی زندانیان دارد»
و سرانجام روز ۲۸مرداد ۶۰ یعنی تنها کمتر از دو ماه پس از دستگیری مزدوران خمینی به حکم موسوی تبریزی جلاد وی را به جوخه تیرباران سپرده و بهشهادت رساندند.
یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر