با یاد مجاهد شهید پرویز گودرزی از پیشتازان نبرد با دو دیکتاتوری شاه وشیخ از کرمانشاه
- زندگینامه شهیدان
- 1396/06/13
زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: سال ۵۶ به مدت یک ماه
نحوه شهادت: قتلعام ۶۷
پرویز گودرزی در سال۱۳۳۴ درکرمانشاه متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در کرمانشاه گذراند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته علوم انسانی موفق به اخذ فوق دیپلم شد. پرویز بعد از این وارد کار دبیری شد و در محله فقیرنشین جعفرآباد کرمانشاه در دوره راهنمایی مشغول تدریس شد.
پرویز که از نزدیک فقر و محرومیت مردم را لمس کرده بود، وارد مبارزه که باعث و بانی این وضعیت که دیکتاتوری شاه خائن بود، شد.
روشنگری در کنار تدریس، از فعالیتهای او در این دوران بود. بهدنبال این فعالیتها در سال ۵۶ توسط ساواک دستگیر و به شکنجهگاه و زندان دیزلآباد کرمانشاه منتقل شد و زیر شکنجه قرار گرفت. با توجه به شرایطی که در سال ۵۶ بهدلیل روی کارآمدن دولت کارتر و سیاست حقوقبشر وی و در نتیجه دست بستگی نظام وابسته شاه در سرکوب و شروع اعتراضات اجتماعی، پرویز پس از یک ماه از زندان آزاد شد. وی در جریان همین فعالیتها و یک ماه زندان با سازمان مجاهدین آشنا شد.
وی پس از آزادی به فعالیتهایش ادامه داد و در جریان تظاهرات و قیام مردم ایران علیه نظام شاه خائن در کرمانشاه فعالانه شرکت داشت.
پرویز بعد از پیروزی انقلاب ضمن تدریس، بهعنوان هوادار سازمان مجاهدین فعالیتش را با پخش نشریه و راهاندازی کتابفروشی در شهر کرمانشاه ادامه داد. در این رابطه بارها مورد حمله فالانژهای رژیم قرار گرفت و چند بار هم زخمی شد.
وی که بهشدت تحت تأثیر محرومیت شاگردانش قرار داشت، عمده درآمد خود را برای تهیه قلم و دفتر شاگردانش هزینه میکرد. به همین دلیل و همچنین صمیمیت و فروتنی زبانزدش در بین مردم آن منطقه بهعنوان انسانی فداکار که هوادار سازمان مجاهدین است شناخته میشد.
یکبار زمانی که در سال۱۳۵۹ آموزش و پرورش استان کرمانشاه بهدلیل هواداری پرویز از سازمان مجاهدین از رفتن وی به دبیرستان ممانعت کرد، اهالی منطقه جعفرآباد به حمایت از وی دست به تظاهرات زدند و دانشآموزان، کلاسها را تحریم کردند تا جایی که مجبور شدند وی را برگردانند.
از کارهای شناخته شده او در کرمانشاه زمانی است که استاد جلال گنجهای برای سخنرانی در رابطه با کاندیداتوری ریاستجمهوری برادر مسعود به کرمانشاه رفته بود که همانجا خبر انصراف برادر از ریاستجمهوری بهدلیل فتوای خمینی ملعون، به آنها که در مسجد جمع بودند میرسد. پرویز همانجا فریاد اعتراض بلند کرده و به همراه جمعیت حاضر یک راهپیمایی اعتراضی سه کیلومتری علیه ارتجاع را ترتیب میدهد.
آخرین باری که پرویز مورد حمله مزدوران کینهتوز رژیم قرار گرفت روز ۲۵خرداد سال۶۰ بود که مورد ۱۲ضربه چاقو قرار گرفت و بهشدت زخمی شد که حدود شش ماه بهصورت مخفی در بیمارستانهای مختلف و بعضاً در پایگاههای مجاهدین تحت معالجه قرار گرفت و از آنجا که یکی از ضربات چاقو به رگ اصلی در پایش خورده بود، تا آخر عمر لنگ میزد.
پرویز قهرمان در سال ۶۱ در ارتباط مستقیم با تشکیلات همدان قرار گرفت و در مسئولیت پشتیبانی از واحدهای عملیاتی انجام مسئولیت میکرد.
یکبار یکی از بستگان و در عینحال همرزمانش سر قراری که با وی داشته به وی میگوید تو از طرفی با مشکل جسمی که داری (تیرخوردگی دست و پا و از کار افتادگی یک دست و لنگی پا) و از طرف دیگر رسیدگی به مادر بهتر است وارد فعالیت در فاز نظامی نشوی که وی در جواب گفته بود: «وقتی میبینم دستهدسته بچهها دستگیر و شهید میشوند و چنین وضعیتی هست بهدنبال زندگی بروم؟ زندگی و حیاتم در مبارزه میباشد».
تا آنکه در تیرماه سال ۶۲ پس از افتادن در یک تور گسترده مزدوران رژیم در همدان، دستگیر و با اینکه یک دست وی بر اثر اصابت گلوله هنگام دستگیری از کار میافتد ولی بلافاصله بدون مداوایی به زیر شکنجه برده میشود
شدت شکنجه این مجاهد قهرمان به حدی بود که زیر ضربات شکنجهگران بینایی یک چشم خود را از دست میدهد. وی بعد از دوران شکنجه و بازجویی در بیدادگاههای رژیم خمینی نهایتاً به ۱۵سال زندان محکوم میگردد.
یکی از همبندیهای وی نوشته است: «پرویز آنقدر شکنجه شده بود که دیگر عصب دستهایش از کار افتاده بود و نمیتوانست با دستهایش کاری انجام دهد و در عینحال از روحیه بسیار بالایی برخوردار بود».
سرانجام پرویز دلیر در جریان قتلعام سال ۶۷ با ایستادن بر سرموقع مجاهدیاش در مردادماه همانسال همراه با یاران مجاهدان پرشمارش در زندان سپاه همدان سربدار میشود.
مجاهدان شهید فریبا گودرزی خواهر پرویز و بهزاد افصحی همسر خواهرش از شهدای سرفراز مجاهدین خلق هستند
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
تصاویر یادگاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر