مجاهد خلق, ابراهیم ذاکری در سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. در سال ۴۹ با درجه فوق لیسانس مهندسی برق تحصیلاتش را به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات, مدتی در آموزشگاه ذوب آهن اصفهان به کار پرداخت و مدتی هم استادیار دانشکده دانشکده ارتباطات بود. مبارزه برای آزادی را در سالهای آخر دبیرستان در محافل سیاسی ـ مذهبی نظیر مسجد هدایت (مسجد آیت الله طالقانی) آغاز کرد. در دانشگاه نیز از مبارزان فعّال جنبش دانشجویی بود و سالهای ۵۱تا ۵۴ در زندان رژیم شاه سپری کرد. پس از آزادی از زندان فعالیتهای مبارزاتیش را به صورت مخفی ادامه داد, اما در شهریور ماه ۱۳۵۵باردیگر دستگیر و این بار به حبس ابد محکوم شد. در آستانه پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در شمار آخرین دسته زندانیان سیاسی به دست مردم آزادشد.
در اوایل سال ۱۳۵۸برای برپایی «جنبش ملی مجاهدین» به آبادان رفت و نزدیک به دو سال مسئول جنبش ملی مجاهدین در آبادان بود. سپس مسئولیت جنبش ملی مجاهدین ـ مرکز خوزستان ـ را در اهواز به عهده گرفت. در نخستین انتخابات مجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۸ کاندیدای مجاهدین از آبادان بود و به رغم تقلّبات گسترده و جلوگیری از ورود مجاهدین به مجلس, آخوندها قادر به کتمان محبوبیت او در میان مردم نشدند و به ناگزیر نامش را پس از نام نفرات انتخاب شده خودشان در آبادان اعلام کردند.
در سالهای ۱۳۵۹ , ۱۳۶۰فعالیتهایش را در تهران و ازجمله در بخش سازمان ادامه داد. در اواخر اردیبهشت ۱۳۶۱ به کردستان اعزام شد و پس از مدتی فرماندهی سیاسی ـ نظامی مجاهدین در کردستان و سپس نمایندگی مسئول شورای ملی مقاومت در منطقه کردستان را به عهده گرفت.
پس از عزیمت مسئول شورای ملی مقاومت به جوار خاک میهن, نقش ارزشمندی را, چه پیش از تاٌسیس و چه پس از آن در مراحل قوام و دوام ارتش آزادیبخش, در ارتقای سازمان رزم ارتش آزادیبخش ملی ایفاکرد.
قبل از صدور فرمان تاٌسیس ارتش آزادیبخش ملی, در سازمان دادن گردانها و نیروهای آزادیبخش در منطقه مرزی مجدّانه فعالیت کرد و در مقطع تاٌسیس ارتش آزادیبخش نقشی چشمگیر داشت و در قدم بعد, فرماندهی نیروهای ارتش آزادیبخش در منطقه شمال را به عهده گرفت و سلسله عملیات درخشانی مانند عملیات پیرانشهر را علیه قوای دشمن ضدبشری فرماندهی نمود.
در مراحل بعد, ازجمله در عملیات آفتاب و چلچراغ, به عنوان عضو ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش, نقشی خلّاق ایفا نمود. در حماسه میهنی فروغ جاویدان, فرماندهی محور جلودار برعهده سردار قهرمان ـ کاک صالح ـ بود. در این عملیات به هنگام تهاجمی دلیرانه برای شکافتن تنگه چهارزبر, هدف گلوله های دشمن قرارگرفت و به سختی زخمی شد. اما زخم عمیق و کاری دشمن او را از پانینداخت.
در سالهای پس از «فروغ جاویدان» در سلسله تلاشهای نفسگیر در راه اعتلای سازمان رزم ارتش آزادیبخش ملی ایران, مجاهدتهای ارزشمندش در معاونت آموزش و دیگر ارگانهای ستادی, چشمگیر و فراموش ناشدنی است؛ مجاهدتهایی که با خاطرات و عواطف انقلابی انبوه رزمندگان و فرماندهان ارتش آزادیبخش عجین شده و کاک صالح را برای رزم آوران ارتش آزادی, به الگوی آموزنده یی از جدّیت و صلابت و ایمان به پیروزی تبدیل کرده است.
«کاک صالح» در اجلاس آذرماه ۱۳۷۱ شورای ملی مقاومت ایران, به عضویت شورا درآمد. در سال ۱۳۷۲, پس از تشکیل کمیسیونهای مختلف شورای ملی مقاومت, مسئولیت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا را به عهده گرفت. از آن پس, با فعالیتهای گسترده این کمیسیون, طرحها و توطئه های اطلاعات آخوندی و ارگانهای تروریستی رژیم, بارها, درهم شکست.
بیماری سرطان «کاک صالح» ۱۲ سال پیش از درگذشتش, شناخته شده بود, اما این بیماری هرگز نتوانست بر اراده پولادین و عزم راسخش در مبارزه بی امان با دشمن اثر بگذارد و مانع مجاهدتش شود. تا آخرین دم حیات, شور انقلابی و روحیه رزمندگیش لحظه یی فروکش نکرد. به طوری که روحیه شاداب و صمیمانه اش, نه تنها یاران و همرزمان, بلکه هر انسان آزاده یی را شیفته اش می کرد.
سرانجام در روز دوم فروردین ماه ۱۳۸۲, مجاهد والامقام ابراهیم ذاکری, مسئول فقید کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران, در بیمارستان انستیتو کوری پاریس چشم از جهان فروبست.
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر «سردار قهرمان» ارتش آزادی در روز ۸فروردین ماه ۸۲ با شرکت هزاران تن از هموطنان در پرلاشز پاریس برگزار شد. در این مراسم شماری از مسئولان کمیسیونها و اعضای شورای ملی مقاومت و همچنین شماری از شورای رهبری و مسئولان سازمان مجاهدین شرکت داشتند و سخنرانیهایی ایرادکردند. شماری از شخصیتهای فرانسوی از جمله اسقف گایو, کشیش مترقی فرانسوی, و پیربِرسی, از شخصیتهای مدافع حقوق بشر فرانسه شرکت و سخنرانی کردند.
در آغاز مراسم, پیامهای رئیس جمهور برگزیده مقاومت و مسئول شورای ملی مقاومت قرائت شد. سپس شماری از همسنگرانش, سخنانی در بزرگداشت او ایرادکردند.
در سالهای ۱۳۵۹ , ۱۳۶۰فعالیتهایش را در تهران و ازجمله در بخش سازمان ادامه داد. در اواخر اردیبهشت ۱۳۶۱ به کردستان اعزام شد و پس از مدتی فرماندهی سیاسی ـ نظامی مجاهدین در کردستان و سپس نمایندگی مسئول شورای ملی مقاومت در منطقه کردستان را به عهده گرفت.
پس از عزیمت مسئول شورای ملی مقاومت به جوار خاک میهن, نقش ارزشمندی را, چه پیش از تاٌسیس و چه پس از آن در مراحل قوام و دوام ارتش آزادیبخش, در ارتقای سازمان رزم ارتش آزادیبخش ملی ایفاکرد.
قبل از صدور فرمان تاٌسیس ارتش آزادیبخش ملی, در سازمان دادن گردانها و نیروهای آزادیبخش در منطقه مرزی مجدّانه فعالیت کرد و در مقطع تاٌسیس ارتش آزادیبخش نقشی چشمگیر داشت و در قدم بعد, فرماندهی نیروهای ارتش آزادیبخش در منطقه شمال را به عهده گرفت و سلسله عملیات درخشانی مانند عملیات پیرانشهر را علیه قوای دشمن ضدبشری فرماندهی نمود.
در مراحل بعد, ازجمله در عملیات آفتاب و چلچراغ, به عنوان عضو ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش, نقشی خلّاق ایفا نمود. در حماسه میهنی فروغ جاویدان, فرماندهی محور جلودار برعهده سردار قهرمان ـ کاک صالح ـ بود. در این عملیات به هنگام تهاجمی دلیرانه برای شکافتن تنگه چهارزبر, هدف گلوله های دشمن قرارگرفت و به سختی زخمی شد. اما زخم عمیق و کاری دشمن او را از پانینداخت.
در سالهای پس از «فروغ جاویدان» در سلسله تلاشهای نفسگیر در راه اعتلای سازمان رزم ارتش آزادیبخش ملی ایران, مجاهدتهای ارزشمندش در معاونت آموزش و دیگر ارگانهای ستادی, چشمگیر و فراموش ناشدنی است؛ مجاهدتهایی که با خاطرات و عواطف انقلابی انبوه رزمندگان و فرماندهان ارتش آزادیبخش عجین شده و کاک صالح را برای رزم آوران ارتش آزادی, به الگوی آموزنده یی از جدّیت و صلابت و ایمان به پیروزی تبدیل کرده است.
«کاک صالح» در اجلاس آذرماه ۱۳۷۱ شورای ملی مقاومت ایران, به عضویت شورا درآمد. در سال ۱۳۷۲, پس از تشکیل کمیسیونهای مختلف شورای ملی مقاومت, مسئولیت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا را به عهده گرفت. از آن پس, با فعالیتهای گسترده این کمیسیون, طرحها و توطئه های اطلاعات آخوندی و ارگانهای تروریستی رژیم, بارها, درهم شکست.
بیماری سرطان «کاک صالح» ۱۲ سال پیش از درگذشتش, شناخته شده بود, اما این بیماری هرگز نتوانست بر اراده پولادین و عزم راسخش در مبارزه بی امان با دشمن اثر بگذارد و مانع مجاهدتش شود. تا آخرین دم حیات, شور انقلابی و روحیه رزمندگیش لحظه یی فروکش نکرد. به طوری که روحیه شاداب و صمیمانه اش, نه تنها یاران و همرزمان, بلکه هر انسان آزاده یی را شیفته اش می کرد.
سرانجام در روز دوم فروردین ماه ۱۳۸۲, مجاهد والامقام ابراهیم ذاکری, مسئول فقید کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران, در بیمارستان انستیتو کوری پاریس چشم از جهان فروبست.
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر «سردار قهرمان» ارتش آزادی در روز ۸فروردین ماه ۸۲ با شرکت هزاران تن از هموطنان در پرلاشز پاریس برگزار شد. در این مراسم شماری از مسئولان کمیسیونها و اعضای شورای ملی مقاومت و همچنین شماری از شورای رهبری و مسئولان سازمان مجاهدین شرکت داشتند و سخنرانیهایی ایرادکردند. شماری از شخصیتهای فرانسوی از جمله اسقف گایو, کشیش مترقی فرانسوی, و پیربِرسی, از شخصیتهای مدافع حقوق بشر فرانسه شرکت و سخنرانی کردند.
در آغاز مراسم, پیامهای رئیس جمهور برگزیده مقاومت و مسئول شورای ملی مقاومت قرائت شد. سپس شماری از همسنگرانش, سخنانی در بزرگداشت او ایرادکردند.
بخشی از پیام خانم مریم رجوی:
«... هموطنان عزیز, پشتیبانان مقاومت, مجاهدان و رزمندگان آزادی,
«... هموطنان عزیز, پشتیبانان مقاومت, مجاهدان و رزمندگان آزادی,
در سوگ برادر گرانقدر مجاهدم, ابراهیم ذاکری (کاک صالح), مسئول کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت و سردار دلاور پیشتاز ارتش آزادی, نمی دانم که از کجا شروع کنم؛ از اندوه یکایک شما, که مجذوب اخلاص و صمیمیت و صلابت او بودید و حالا در فراقش بیتاب و بیقرارید, یا از سوز جگر خودم که حضورش را در میدانهای نیرد نظامی و سیاسی و ایدئولوژیکی همیشه تحسین کرده ام و حالا غیبتش را نمی توانم باورکنم, یا از داغ دل مسعود که در طلیعه بهار و در این شرایط خطیر, باید با چنین سردار قهرمان و پاکبازی وداع کند...
بی تابی و بیقراری البته حق همه ماست, اما حق بزرگتر این است که قبل از همه به راهبری تسلیت بگوییم که کاک صالح و فضیلتهایش, پرورده او و آرمان اوست. و درست در همین جاست که حقیقتی دیگر به قلبهایمان آرامش می بخشد: حقیقت ماندگاری و فزایندگی ارزشهایی که با مرگ الگوهایش, نه تنها از بین نمی روند بلکه بیشتر و بیشتر تکثیر می شوند. صلابت و ایمان کاک صالح هم از همین ارزشهاست؛ ارزشهایی که او را به الگوی جدّیت و سختکوشی و شکافندگی تبدیل کرد و پایه و مبنای دستاوردهای مبارزاتی ارزشمند او در مسئولیتهای مختلف بود. در این میان, دوران ده ساله مجاهدتش به عنوان مسئول کمیسیون امنیت و ضدّتروریسم و در مقابله پیروزمندانه با اطلاعات آخوندی و ارگانهای تروریستی دشمن, در تاریخچه مقاومت فراموش ناشدنی و به راستی شایان قدردانی ملی است.
اما, از همه آنها مهمتر و در رآس این ارزشها, ایمان او به انقلاب و تغییر انسان بود که خود او الگوی بسیار برجسته و نمونه یی ممتاز برای هر مجاهد خلق و به خصوص برای هر برادر مجاهدی است.
آری به معنی واقعی, او الگوی گوهر بی بدیل زمان بود که در مسیر انقلاب درونی مجاهدین به قلل رفیعی صعود کرده بود و نه تنها خودش بلکه بسیاری از برادران مجاهدش را در این مسیر هدایت کرده و ساخته و پرداخته بود. نمونه تاٌثیرگذار ی بود که هیچ لحظه یی را از دست نمی داد. در هر برخورد, هر نشست و هر گفتگو با هر فرد, بلافاصله تاٌثیرات شگرف او را می شد دید و برادران و خواهران بسیاری را دیدم که متاٌثّر از او بودند و ویژگیهای برجسته او را کسب کرده بودند. من در سیمای خیلی از برادرانم کاک صالح را می بینم و این آن تنها چیزی است که سوز دل و دردم را قدری تسکین می دهد. به همان میزانی که روی دوست و خواهر و برادر و رفیق و همراه مقاومت تاٌثیر مثبت داشت, دشمن و مزدوران دشمن از او گزیده بودند و کینه داشتند...
دوازده سال مقابله سرسختانه او با بیماری سرطان هم به راستی حماسه یی خاموش, اما درخشان و تحسین برانگیز بود که تا آخرین لحظات زندگیش در بیمارستان انستیتو کوری پاریس, چشمها را خیره می کرد و هر کس که می شنید به او آفرین می گفت...»
بی تابی و بیقراری البته حق همه ماست, اما حق بزرگتر این است که قبل از همه به راهبری تسلیت بگوییم که کاک صالح و فضیلتهایش, پرورده او و آرمان اوست. و درست در همین جاست که حقیقتی دیگر به قلبهایمان آرامش می بخشد: حقیقت ماندگاری و فزایندگی ارزشهایی که با مرگ الگوهایش, نه تنها از بین نمی روند بلکه بیشتر و بیشتر تکثیر می شوند. صلابت و ایمان کاک صالح هم از همین ارزشهاست؛ ارزشهایی که او را به الگوی جدّیت و سختکوشی و شکافندگی تبدیل کرد و پایه و مبنای دستاوردهای مبارزاتی ارزشمند او در مسئولیتهای مختلف بود. در این میان, دوران ده ساله مجاهدتش به عنوان مسئول کمیسیون امنیت و ضدّتروریسم و در مقابله پیروزمندانه با اطلاعات آخوندی و ارگانهای تروریستی دشمن, در تاریخچه مقاومت فراموش ناشدنی و به راستی شایان قدردانی ملی است.
اما, از همه آنها مهمتر و در رآس این ارزشها, ایمان او به انقلاب و تغییر انسان بود که خود او الگوی بسیار برجسته و نمونه یی ممتاز برای هر مجاهد خلق و به خصوص برای هر برادر مجاهدی است.
آری به معنی واقعی, او الگوی گوهر بی بدیل زمان بود که در مسیر انقلاب درونی مجاهدین به قلل رفیعی صعود کرده بود و نه تنها خودش بلکه بسیاری از برادران مجاهدش را در این مسیر هدایت کرده و ساخته و پرداخته بود. نمونه تاٌثیرگذار ی بود که هیچ لحظه یی را از دست نمی داد. در هر برخورد, هر نشست و هر گفتگو با هر فرد, بلافاصله تاٌثیرات شگرف او را می شد دید و برادران و خواهران بسیاری را دیدم که متاٌثّر از او بودند و ویژگیهای برجسته او را کسب کرده بودند. من در سیمای خیلی از برادرانم کاک صالح را می بینم و این آن تنها چیزی است که سوز دل و دردم را قدری تسکین می دهد. به همان میزانی که روی دوست و خواهر و برادر و رفیق و همراه مقاومت تاٌثیر مثبت داشت, دشمن و مزدوران دشمن از او گزیده بودند و کینه داشتند...
دوازده سال مقابله سرسختانه او با بیماری سرطان هم به راستی حماسه یی خاموش, اما درخشان و تحسین برانگیز بود که تا آخرین لحظات زندگیش در بیمارستان انستیتو کوری پاریس, چشمها را خیره می کرد و هر کس که می شنید به او آفرین می گفت...»
بخشی از پیام مسئول شورای ملی مقاومت:
«سردار قهرمان جاودانه شد»
«... سردار رشید و پیشتاز ارتش آزادی در عملیات بزرگ فروغ جاویدان و مسئول کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران, برادر قهرمان و مجاهدم ابراهیم ذاکری (کاک صالح) پس از دوازده سال مبارزه و مقاومت بی امان در برابر بیماری, بعد از ظهر امروز [دوم فروردین ماه ۱۳۸۲] در بیمارستان ”پیر و ماری کوری“ پاریس درگذشت و به جاودانه فروغها پیوست.
راستی که او اسطوره مقاومت و پاکبازی و نمونه مجاهدت و پرهیزگاری بود و در بستر بیماری نیز همچون صحنه های نبرد و اتاقهای شکنجه اراده آهنین و عزم پولادین داشت.
کاک صالح استادیار دانشکده ارتباطات بود و سالهای ۵۱تا ۵۴ را در زندان شاه سپری کرد. تقریباً یک سال پس از آزادی از زندان مجدّداً دستگیر و به حبس ابد محکوم گردید و همراه با آخرین گروه زندانیان سیاسی در زمان شاه از زندان به دست توده های مردم آزاد شد. او کاندیدای محبوب مردم آبادان برای نخستین دوره انتخابات مجلس شورای ملی پس از انقلاب ضدسلطنتی بود.
زبانم از توصیف فضیلتهای او, که بسیار مورد علاقه و اعتماد پدر طالقانی هم بود, عاجز است. از شکنجه گاه و زندان تا نقشی که در قیام ۲۲بهمن در تهران ایفاکرد و از مسئولیتهای مختلفش در تاٌسیس مراکز مجاهدین در آبادان و اهواز و کردستان و تاٌسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران, در همه جا از خود اراده و ایمان, پشتکار و شور و شوق می پراکند و آدمی را بی اختیار مجذوب خود می کرد. از آن سو, دشمن و مزدورانش از او وحشت داشتند و با تیزترین زبانهای لجن آلود بر او می تاختند. در یک کلام تمام دوره مبارزاتی و حرفه یی ۳۱ساله او درسی و سرمشقی برای جوانان این مرز و بوم و مایه مباهات ملت و مقاومت ایران است. مادر بزرگوارش (مادر ذاکری) نیز در سن ۷۰سالگی پس از شکنجه های وحشیانه توسط لاجوردی دژخیم در زندان اوین تیرباران شده بود.
درگذشت سردار قهرمان, مجاهد خلق ابراهیم ذاکری را به مردم ایران و رئیس جمهور برگزیده مقاومت, به شورای ملی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش ملی و به خصوص فرزند مجاهدش در ارتش آزادی تسلیت می گویم.
خوشا به سرفرازی و مقام والای سردار جاودانه فروغها. سلام خدا و خلق در زنجیر و همه مبارزان و مجاهدان آزادی ایران بدرقه راه پرفروغش باد...»
«سردار قهرمان جاودانه شد»
«... سردار رشید و پیشتاز ارتش آزادی در عملیات بزرگ فروغ جاویدان و مسئول کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران, برادر قهرمان و مجاهدم ابراهیم ذاکری (کاک صالح) پس از دوازده سال مبارزه و مقاومت بی امان در برابر بیماری, بعد از ظهر امروز [دوم فروردین ماه ۱۳۸۲] در بیمارستان ”پیر و ماری کوری“ پاریس درگذشت و به جاودانه فروغها پیوست.
راستی که او اسطوره مقاومت و پاکبازی و نمونه مجاهدت و پرهیزگاری بود و در بستر بیماری نیز همچون صحنه های نبرد و اتاقهای شکنجه اراده آهنین و عزم پولادین داشت.
کاک صالح استادیار دانشکده ارتباطات بود و سالهای ۵۱تا ۵۴ را در زندان شاه سپری کرد. تقریباً یک سال پس از آزادی از زندان مجدّداً دستگیر و به حبس ابد محکوم گردید و همراه با آخرین گروه زندانیان سیاسی در زمان شاه از زندان به دست توده های مردم آزاد شد. او کاندیدای محبوب مردم آبادان برای نخستین دوره انتخابات مجلس شورای ملی پس از انقلاب ضدسلطنتی بود.
زبانم از توصیف فضیلتهای او, که بسیار مورد علاقه و اعتماد پدر طالقانی هم بود, عاجز است. از شکنجه گاه و زندان تا نقشی که در قیام ۲۲بهمن در تهران ایفاکرد و از مسئولیتهای مختلفش در تاٌسیس مراکز مجاهدین در آبادان و اهواز و کردستان و تاٌسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران, در همه جا از خود اراده و ایمان, پشتکار و شور و شوق می پراکند و آدمی را بی اختیار مجذوب خود می کرد. از آن سو, دشمن و مزدورانش از او وحشت داشتند و با تیزترین زبانهای لجن آلود بر او می تاختند. در یک کلام تمام دوره مبارزاتی و حرفه یی ۳۱ساله او درسی و سرمشقی برای جوانان این مرز و بوم و مایه مباهات ملت و مقاومت ایران است. مادر بزرگوارش (مادر ذاکری) نیز در سن ۷۰سالگی پس از شکنجه های وحشیانه توسط لاجوردی دژخیم در زندان اوین تیرباران شده بود.
درگذشت سردار قهرمان, مجاهد خلق ابراهیم ذاکری را به مردم ایران و رئیس جمهور برگزیده مقاومت, به شورای ملی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش ملی و به خصوص فرزند مجاهدش در ارتش آزادی تسلیت می گویم.
خوشا به سرفرازی و مقام والای سردار جاودانه فروغها. سلام خدا و خلق در زنجیر و همه مبارزان و مجاهدان آزادی ایران بدرقه راه پرفروغش باد...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر