تاريخ: 16 مارس 2015
نويسنده: ديويد ليپر
35 سال پيش، يك رژيم بنيادگرا در ايران بر سر كار آمد و يك سيستم تبعيض جنسي را برپا نمود بر پايه به كناري راندن و به زير يوغ در آوردن زنان.
اما بر عليه آن، يك جنبش كاملاً دمكراتيك كه به برابري باور داشت و آنتيتز نظم بنيادگرا را نمايندگي ميكرد برپا شد تا آنرا شكست داده و سرنگون كند.
زنان پيشرگام در اين مبارزه چشمانداز به زير يوغ كشيدن زنان را رد كرده و شروع به ديدن خود بعنوان انسانهاي مساوي كردند. اين زنان سخت كوش هرگز در مقابل سختيها و چالشها نگذشتند و به آنها تسليم نشدند.
آنچه در زير ميآيد گزيدهاي از يك سخنراني توسط يك مدافع واقعي حقوق زنان است كه هر روز جان خود را بخطر مياندازد تا عليه آن صحبت كند. اين سخنراني خانم مريم رجوي، رئيس جمهور منتخب شوراي ملي مقاومت ايران است.
مناسبت سخنراني كه روز 7 مارس 2015 ارائه شد روز جهاني زن است كه هر ساله در 8 مارس برگزار ميشود. سخنرانان ديگر اين روز شامل شهردار رودي جولياني بود كه روي سخنراني قوي خود در 13 فوريه تأكيد كرد. سخنراني وي توجه جهان را بخود جلب نمود.
متن سخنراني خانم رجوي در زير ميآيد:
ميهمانان گرامي،
خواهران عزيز،
من به همه شما سلام ميكنم.
در آستانة روز جهاني زن، گرمترين درودهايمان نثار زناني كه براي آرمان برابري بهپاخاستند، از خود گذشتند، راه را براي ديگران گشودند و عصر تازهيي را در جهان بشري نويد دادند.
خوشحالم كه اين كنگره را كه به موضوع برابري و بردباري اختصاص يافته، در برلين برگزار ميكنيم. از كوشش تمام مدافعان حقوق زنان در آلمان كه در اينجا حاضرند، بهخصوص خانم زوسموت، بهخاطر برگزاري اين گردهمايي، تقدير ميكنم.
جهان ما در دو قرن گذشته، بارها از جنبشهاي برابري طلبانة زنان به اوج رسيده است: از جنبشهاي بزرگ زنان براي حق رأي و حق انتخاب شدن، تلاش براي كسب حقوق و آزاديهاي فردي از جمله حق تحصيل، حق مالكيت، حق طلاق، حق ارث و حق دستمزد برابر و افزايش سهم زنان در سياست و اقتصاد تا مبارزات فداكارانة زنان در جنبشهاي آزاديبخش و ضد استبدادي.
اما متأسفانه پيشروي آرمان برابري، امروز با ديوار قطوري به نام بنيادگرايي اسلامي مواجه شده است. نيرويي كه اگرچه با نسلكشي، تروريسم و اشاعة تبعيض، تمام منطقه و جهان را به خطر انداخته، اما بيش از همه با زنان دشمني دارد. به همين دليل، امروز در سراسر خاورميانه، روزگار زنان يكسره با ناامني، سركوب، آوارگي، كشتار و اسارت آميخته است.
اما بنيادگرايي، فراتر از خاورميانه، كل اروپا و ساير نقاط جهان را تهديد ميكند. با اينهمه، من ميخواهم بگويم كه راه نجات و پيروزي هست. و هماورد بنيادگرايي اسلامي، نيروي زنان است. راه حل در جنبش مقاومتي است كه به نيروي زنان و رهبري زنان اعتقاد دارد و عملاً آن را به اثبات رسانده است. آري، اين زنان هستند كه پيشتاز اين نبردند.
حضار محترم!
اجازه بدهيد ابتدا به چگونگي شكلگيري بنيادگرايي اشاره كنم. ظهور بنيادگرايي ناشي از عوامل متعددي، از جمله شرايط اجتماعي و تاريخي و سياستهاي بينالمللي است. وقايع بزرگ قرن بيستم نيز هر كدام در شكلگيري بنيادگرايي يا تشديد آن تأثير داشته؛ اما هيچكدام به اندازة به حاكميترسيدن آخوندهاي مرتجع در ايران تعيينكننده نبوده است. بهخصوص كه اين رژيم، براي نخستين بار يك الگوي حكومتي براي گروههاي بنيادگرا ارائه كرد. گروههايي كه اكنون منشا ترور و جنگ در منطقه و ساير نقاط جهان شدهاند.
ولي آيا چنانكه برخي ميگويند بنيادگرايي، صفآرايي جهان اسلام در برابر غرب و مشخصاً رويارويي اسلام با مسيحيت و يهوديت است؟
خير، واقعيت اين است كه اصل دعوا، نه ميان اسلام و مسيحيت، نه ميان اسلام و غرب و نه بين شيعه و سُني. بلكه دعوا ميان آزادي با اسارت و استبداد است. ميان برابري با ظلم و تبعيض و زن ستيزي است. و راستي چرا بنيادگرايي بيش از همه كينه
و خشونت خود را متوجه زنان كرده و ميكند؟
اولا - بنا به طينت عقبماندهاش، زنستيز است.
ثانيا - چه در تجربة سال 57 در ايران، چه در تجربة ساير كشورهاي منطقه، با موج عظيمي از آزاديخواهي و برابريطلبي كه در محور آن رهايي زنان قرار داشت، مواجه بوده و هست.
به همين دليل است كه بنيادگرايي در كانون خود، دشمني با زنان را قرار داده و از طريق سركوب زنان، كل جامعه را سركوب و مرعوب ميكند. ولي بايد تصريح كنم كه بنيادگرايي، يك واكنش دفاعي در برابر جنبش آزادي و برابري است و بيترديد در برابر عزم ملتهاي خاورميانه براي پيشروي و كسب آزادي و برابري، دوام نخواهد آورد.
دوستان عزيز!
مقابله با بنيادگرايي نيازمند يك راه حل همهجانبه، ازجمله يك پاسخ فرهنگي است. بنيادگرايي با دستاويز قراردادن اسلام، از آن به صورت سلاحي براي تهاجم خود استفاده ميكند، پس پاسخ در آنتيتز بنيادگرايي يعني اسلام دموكراتيك است. بايد تأكيد كنم كه اين دو، ضد تمام عيار يكديگرند:
- يكي ايدئولوژي استبدادي است، و ديگري دين آزادي كه حاكميت را مهمترين حق مردم ميداند.
- يكي مدافع تبعيض ديني است، ديگري اسلامي است كه مدافع حقوق برابر براي پيروان ساير اديان است.
- يكي انحصارطلبي و دگماتيسم است و ديگري اسلام بردبار كه احترام نسبت به صاحبان عقايد و اديان ديگر را ترويج ميكند.
- يكي ديانتي تحميل شده با زور است، و ديگري اسلامي است كه هرگونه اجبار و اكراه در دين را رد ميكند.
- يكي آيين اسارت و زنستيزي است و ديگري اسلام رهايي و برابري زنان.
اين حقيقتي است كه از حدود نيم قرن پيش، مجاهدين خلق با تأكيد برآن، بنيادگرايي اسلامي را به چالش كشيدهاند.
درباره اين دو اسلام، مسعود رجوي، رهبر مقاومت گفته است: يك اسلام «پيامآور ظلمات است
و آنيكي پرچمدار آزادي و يگانگي و رهايي. اما نبرد بين ايندو، كه درعين حال جنگ سرنوشت براي مردم و تاريخ ايران هم هست، يكي از مهمترين حلقههاي قدر انسانيت معاصر است».
حال بايد به اين سؤال پاسخ بدهيم كه از نظر سياسي، راه حل بنيادگرايي چيست؟ امروز در آسيا و آفريقا گروههاي مختلف بنيادگرا، به ويرانگري و ترور تحت نام اسلام مشغولند و جنايات آنها كه تا پاريس و بروكسل و كپنهاگ امتداد پيدا كرده، جامعة بشري را به خطر انداخته است.
راه مهار اين خطر چيست؟ و نقطه كانوني آن كجاست كه اگر فرو بريزد، پديدة بنيادگرايي به پايان خود رسيده است؟
پاسخ را بايد در مقابله با ديكتاتوري ديني حاكم بر ايران يافت. چرا كه اين رژيم، قلب مشكل است و حمايتش از ديكتاتوري بشار اسد و مالكي در سوريه و عراق باعث ظهور شبهنظاميان بنيادگرا و داعش شده است. بر همين اساس سكوت در مقابل دخالتهاي فاشيسم ديني حاكم بر ايران در سوريه، عراق و ساير كشورهاي منطقه چه رسد به همكاري با آن به بهانة مقابله با داعش - يك اشتباه استراتژيك است. خامخيالانه است كه از آتشافروز بخواهيم كه آتش را خاموش كند. به عكس، سياست صحيح اين است كه از رژيم ملاها در عراق و سوريه، خلع يد شود.
رژيم ايران پايهگذار اغلب جنايتها و پليديهايي است كه گروههاي بنيادگرا با تقليد از الگوي حكومت آخوندها، بخشي از آن جنايتها را تكرار كرده و ميكنند. راستي، در دو دهة آخر قرن بيستم، چه كسي سنگسار را رسميت بخشيد؟
چه كسي چشم درآوردن و دست و پا بريدن را بهعنوان مجازات، وارد قوانين خود كرد؟
چه كسي بيشترين شمار زندانيان سياسي را از جنگ جهاني دوم به اينسو قتل عام كرده است؟
در تاريخ معاصر اولين بار چه كسي فتواي قتل يك نويسندة خارجي را صادر كرد؟
چه كسي خلافت ارتجاعي را دوباره زنده كرد و الگو قرار داد؟
همين رژيم ولايت فقيه پدرخواندة تروريسم دشمن ملتهاي خاورميانه و تهديد اصلي صلح و امنيت جهان.
به مناسبت روز جهاني زن بايد اشاره كنم كه خميني و مزدوران او چنان رذالتها و تعدياتي به ويژه در زندانها عليه زنان مرتكب شدهاند كه هنوز كه هنوز است بازگو نشده و مكتوم باقي مانده است. حقيقت اين است كه جنايتهاي تكاندهندة ماههاي اخير گروه داعش كه قلبهاي مردم جهان را به درد آورده، تنها بخش اندكي از فاجعهيي است كه 36 سال است بر مردم ايران حاكم شده است. در سطح منطقه نيز همين رژيم بود كه تروريسم تحت نام اسلام را بنياد گذاشت.
خوشبختانه امروز رهبران جوامع غرب با صراحت كامل حساب اسلام را از بنيادگرايي جدا ميكنند. خانم مركل صدر اعظم آلمان در سخنراني خود گفت: ترور به نام اسلام اهانت به خداست. ولي اين كافي نيست چرا كه بايد پايهگذار، پشتيبان و هدايتكنندة پديده بنيادگرايي در جهانِ امروز، يعني رژيمِ ايران را هدف قرار داد. به همين دليل، به زير كشيدن اين رژيم، يعني پدرخواندة داعش، يك ضرورت مبرم، نه فقط براي مردم ايران، بلكه براي تمام منطقه و جهان است.
دوستان عزيز!
جهان امروز نميتواند بنيادگرايي را شكست بدهد مگر زمانيكه كانون بنيادگرايي يعني رژيم آخوندها در ايران را هدف قرار دهد. جرم دولتهاي مماشاتگر غرب اين است كه نه تنها بهطور جدي به مقابله با بنيادگرايي نپرداختهاند بلكه با حامي دولتي آن، يعني رژيم ايران، راه سازش در پيش گرفتهاند و در سركوب آلترناتيو بنيادگرايي مشاركت كردند.
راستي چرا دولتهاي غرب در برابر گروه داعش و افراطيگري تحت نام اسلام سردرگمند؟ چرا نميتوانند واقعيت بنيادگرايي را هم با تهديدهاي آن و هم با ضعفهاي عميقش - به درستي بشناسند؟ زيرا سراپا به مماشات با بنيادگرايي آغشتهاند. ما به آنها ميگوييم مماشات را متوقف كنيد و جبهة خود را از كانون بنيادگرايي يعني رژيم ايران جدا سازيد.
كما اينكه ميخواهم هشدار بدهم كه امتياز دادن به اين رژيم در مذاكرات اتمي، برخلاف منافع مردم ايران و منطقه و برخلاف صلح و امنيت جهاني است. همچنين قرباني كردن حقوق بشر مردم ايران است.
همين سه روز پيش، آخوندها همزمان با مذاكرات اتمي، شش زنداني سياسي اهل سنت، از جوانان برومند مردم كردستان را در حال اعتصاب غذا اعدام كردند تا بنبست رژيمشان را بپوشانند و از خيزشهاي مردمي جلوگيري كنند. همين چند روز پيش آخوندها، دهها نفررا به طور مخفيانه و علني اعدام كردند. از جمله 6زنداني سياسِي اهل سنت، از جوانان برومند مردمِ كردستان را در حالِ اعتصاب غذا به دار آويختند.
ما از همين جا به اين شهيدان درود مي فرستيم و تأكيد ميكنم سكوت و بيعملي در برابر اين جنايات ضد بشري به بهانة مذاكرات اتمي، نه تنها رژيم را در ادامة اين جنايات، بلكه در استمرار پروژههاي اتمي نيز تشويق ميكند.
آخوندها در حضيض ذلت، پاي مذاكرات آمدند. ولي سياست مماشات، ملاها را جريتر كرده است. اين سياست ضعيف، تشويق بنيادگرايي است. پس به آن پايان بدهيد.
اما راه حل وجود دارد. زيرا مردم ايران در مقابل ديكتاتوري ديني، هيچگاه سكوت نكرده و بيش از سه دهه است كه يك آلترناتيو دموكراتيك در مقابل آن برپا كردهاند؛ آلترناتيوي كه جنبشي را در محور خود دارد كه از اسلام اصيل و دموكراتيك پيروي ميكند و بر جدايي دين و دولت تاكيد دارد؛ يك آلترناتيو پرتوان كه حامل پيام برابري زنان در همة عرصهها، بهويژه در رهبري سياسي جامعه است.
هم پايداري اين جنبش و هم پيشرفت آن مرهون آرمان برابري است. حضور زنان در همة سطوح اين جنبش و پايداري آنها در صف مقدم نبرد در كوران شديدترين فشارها و قتل عامها مدار جديدي از تعهد به آرمان آزادي و مدار جديدي از استحكام و پايداري در اين جنبش به وجود آورده است.
آري، جنبشي كه از آرمان خود سرشار ميشود و اسير تعادل قواي زمانه نيست. پايدار ميماند پيشروي ميكند، جوشان و پرطراوت است و نو به نو ارزشهايي ميآفريند كه ماية استقامت امروز و سازنده فرداست.
ارزشهايي همچون اصالت دادن به عشق و عاطفه و دوستي و مايهگذاري براي همرزمان، درنقطة مقابل رقابت، حسادت و حذف ديگري. و در يك كلام، اصالت عشق در مقابل كينه. همچنين نااميد نشدن و سر خم نكردن در مقابل سختيها بهرغم مشكلات
و طولاني شدن نبرد.
بايد بگويم اين ارزشها فقط متعلق به زنان و مردان پيشتاز ايران نيست، بلكه درهرجا كه ظلم و نابرابري هست، كليد پيشرفت و رهايي است. اين راه و رسمي است كه به اميد و مبارزه فرا ميخواند و ايستادگي و استقامت را ترويج ميكند.
خواهران عزيزم!
زنان آزاده درسوريه، عراق، فلسطين، تونس، مصر، اردن، يمن، ليبي، الجزاير، مراكش، افغانستان، هند، پاكستان، اروپا و آمريكا، و سراسر جهان!
همة شما را به تشكيل و گسترش يك جبهة پرقدرت عليه بنيادگرايي اسلامي و تروريسم و بربريت تحت نام اسلام فرا ميخوانم. حضور مردان ضد بنيادگرا در اين جبهه، البته جاي ويژه يي دارد.
وقتي كه در مورد كشتار كودكان ما در پاكستان اغماض و تحمل ميشود، وقتي كه ربودن دخترانمان در نيجريه و كشتار و آوارگي گستردة زنان و كودكان در سوريه به يك واقعة معمولي تبديل ميشود، وقتي كه نسبت به اعدام ريحانه و پاشيدن اسيد به صورت خواهرانمان در ايران هيچ واكنشي ديده نميشود، اين نيروي زنان است كه ميتواند و بايد بهپا خيزد.
اين صداي زنان، اعتراض زنان و اتحاد زنان است كه ميتواند و بايد روند اين فاجعه را متوقف كند. به دليل اين مسئوليت تاريخي، تغيير اين شرايط، مسئوليت و تعهد همة ماست و بايد براي آن دست به كار شويم؛ براي برابري حقوق زنان در همه پهنهها: از حق انتخاب پوشش و لغو حجاب اجباري تا حق مشاركت برابر در رهبري سياسي جامعه. بايد جهاني بسازيم بر اساس عدالت، آزادي و برابري. آري، بناي چنين جهاني به دست زنان، قطعاً ممكن است.
به همة خواهرانم در سراسرايران، به زنان دليري كه هماكنون در زندانها ايستادگي ميكنند، به زنان جواني كه صدايشان رَساترين صداي اعتراضهاي امروز ايران است، به زنان معلم، كه در همين روزها وسيعاً در جنبش اعتراضي معلمان ايران شركت كردند، همچنين به خواهران كارگر، كارمند، پرستار، ونيز به دختران دانش آموز و دانشجو، و دانشآموز ميگويم كه همة شما امروز، رسالت آزادي ايران را بر دوش داريد.
شما الگوهايي از چند نسل از زنان شهيد: از فاطمه اميني، اشرف رجوي، اعظم روحي آهنگران و مرضيه اسكويي تا ستارگان تابناك اشرف، زهره وگيتي، صبا و آسيه و مهديه و فريده و راضيه در پيش روي خود داريد. و الگوي هزار زن قهرمان در شوراي مركزي مجاهدين، به ويژه در رزمگاه ليبرتي، كه پيشتاز مبارزه با بنيادگرايي هستند.
اجازه بدهيد در اينجا ما همصدا شده و به جامعة جهاني، به دولت آمريكا و اتحادية اروپا و ملل متحد بگوييم كه بزرگترين جنبش زنان پيشتاز در ليبرتي، اميد و الهامبخش زنان ايران و سرماية جنبشهاي برابريطلب جهان هستند. و نبايد حق حفاظت و امنيت آنها را ناديده بگيريد.
بگذاريد با صداي بلند بگويم: اگر امنيت مجاهدان ليبرتي را تضمين نميكنيد، بايد بخشي از سلاحهاي حفاظت فردي آنها را براي دفاع و حفاظت از خودشان در برابر نيروي تروريستي قدس و شبهنظاميان رژيم ايران، به آنها باز گردانيد. در غير اين صورت داريد ضحاك ماردوش بنيادگرايي را تغذيه ميكنيد.
به شما زنان و مردان آزاده، در سراسر جهان ميگويم كه براي حفاظت از حقوق مجاهدان ليبرتي و براي مبارزه با فاشيسم ديني حاكم بر ايران، اين جبهه را عليه بنيادگرايي اسلامي هر چه قويتر كنيد. لحظهيي از تاريخ در پيش است كه به رغم تيرگيها و تباهيها، جهان، از كابوس بنيادگرايي نجات مييابد و اين بختك شوم، از سرنوشت ملتهاي خاورميانه برميخيزد.
آري، لحظهيي از تاريخ در پيش است كه به رغم تيرگيها و تباهيها، جهان، از كابوس بنيادگرايي نجات مي يابد و اين بختك شوم از سرنوشت ملتهاي خاورميانه بر ميخيزد. و اين با همبستگي ما و شما قطعاً تحقق مي يابد.
بله مي توان و بايد.
درود بر همة شما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر