هادی خرسندی: هادی و انتخابات
بیا انتخابات بازی کنیم
دم آخری صحنه سازی کنیم
بمالیم بر کله های همه
همان شیره را قابلمه قابلمه
همان شیرۀ خالص و پر دوام
ز محصول انگور باغ امام
همان شیرۀ این سی و چند سال
که در خیک مانده ست صاف و زلال
همان شیرۀ صادره از خمین
که بفشرده انگور آن میرحسین
همان شیره که شهره در خوبی است
فرآوردۀ دست کروبی است
همان شیرۀ هاشمی ساخته
که در خیک این ملت انداخته
(به رویش نیارید، حالش بد است
گناهش ز مرحوم سید احمد است!)
همان شیرۀ خیک ابریشمی
که جا مانده از دورۀ خاتمی
همان شیرۀ مکه و کربلا
که از صدر اسلام مانده به جا
همان شیرۀ خالص مذهبی
گرفته شده از مویز نبی
به همراه افزوده های جدید
از آن جمله یکخرده خون شهید
کمی از تف رهبر این نظام
دو سه قطره از جام زهر امام
دو کیلو از آن کیک زردِ گران
دو کاسه لجن از ته جمکران
بمالیم بر سر زن و مرد را
هر آنکس که باور نمیکرد را
و نیز آن کسانی که با میل خویش
تراشیده موی و سر آورده پیش
اگرچه خبردار از مطلبند
پی کسب شیره به تاب و تبند
عوامانه کلی تظاهر کنند
مگر خمرۀ خویش را پر کنند
به خوشخدمتی شاکر و خوشدلند
دم حوزۀ رأی گیری ولند
هنرمندهایند از مرد و زن
یکیشان همان لطفی تارزن
یکیشان همانی که بازیگر است
هنرپیشۀ مردۀ رهبر است
از آن کارگردان چه گویم همی
که افتاده دوزاریش یک کمی
یکیشان که مرد ادب پروری است
یکی شاعر خاک و خل بر سری است
یکیشان زنی مقنعه دار بود
که بازیگر فیلم رگبار بود
یکی گنده در حیطۀ ورزش است
که از … مالان بی ارزش است
یکیشان نویسنده، اهل قلم
که رهبر بود شاه و ایشان علم
همه ذکرگوی و همه عابدند
گدای نشسته دم مسجدند
همه دستمال تملق به دست
بمالند هرجا که مقدور هست
به لطف خواصی که هستند رام
نداریم ما مشکلی با عوام
که آنها به اینها نظر میکنند
کپی از قلم یا هنر میکنند
مشاهیر را چونکه باور کنند
کلاهی از این شیره بر سر کنند
خصوصاً که شد شیره یکخرده صاف
از آن ائتلاف و از آن انصراف
بیا انتخابات بازی کنیم
دم آخری صحنه سازی کنیم
که جز با دروغ و فریب و ریا
گره میخورد کار این مافیا
دم آخری صحنه سازی کنیم
بمالیم بر کله های همه
همان شیره را قابلمه قابلمه
همان شیرۀ خالص و پر دوام
ز محصول انگور باغ امام
همان شیرۀ این سی و چند سال
که در خیک مانده ست صاف و زلال
همان شیرۀ صادره از خمین
که بفشرده انگور آن میرحسین
همان شیره که شهره در خوبی است
فرآوردۀ دست کروبی است
همان شیرۀ هاشمی ساخته
که در خیک این ملت انداخته
(به رویش نیارید، حالش بد است
گناهش ز مرحوم سید احمد است!)
همان شیرۀ خیک ابریشمی
که جا مانده از دورۀ خاتمی
همان شیرۀ مکه و کربلا
که از صدر اسلام مانده به جا
همان شیرۀ خالص مذهبی
گرفته شده از مویز نبی
به همراه افزوده های جدید
از آن جمله یکخرده خون شهید
کمی از تف رهبر این نظام
دو سه قطره از جام زهر امام
دو کیلو از آن کیک زردِ گران
دو کاسه لجن از ته جمکران
بمالیم بر سر زن و مرد را
هر آنکس که باور نمیکرد را
و نیز آن کسانی که با میل خویش
تراشیده موی و سر آورده پیش
اگرچه خبردار از مطلبند
پی کسب شیره به تاب و تبند
عوامانه کلی تظاهر کنند
مگر خمرۀ خویش را پر کنند
به خوشخدمتی شاکر و خوشدلند
دم حوزۀ رأی گیری ولند
هنرمندهایند از مرد و زن
یکیشان همان لطفی تارزن
یکیشان همانی که بازیگر است
هنرپیشۀ مردۀ رهبر است
از آن کارگردان چه گویم همی
که افتاده دوزاریش یک کمی
یکیشان که مرد ادب پروری است
یکی شاعر خاک و خل بر سری است
یکیشان زنی مقنعه دار بود
که بازیگر فیلم رگبار بود
یکی گنده در حیطۀ ورزش است
که از … مالان بی ارزش است
یکیشان نویسنده، اهل قلم
که رهبر بود شاه و ایشان علم
همه ذکرگوی و همه عابدند
گدای نشسته دم مسجدند
همه دستمال تملق به دست
بمالند هرجا که مقدور هست
به لطف خواصی که هستند رام
نداریم ما مشکلی با عوام
که آنها به اینها نظر میکنند
کپی از قلم یا هنر میکنند
مشاهیر را چونکه باور کنند
کلاهی از این شیره بر سر کنند
خصوصاً که شد شیره یکخرده صاف
از آن ائتلاف و از آن انصراف
بیا انتخابات بازی کنیم
دم آخری صحنه سازی کنیم
که جز با دروغ و فریب و ریا
گره میخورد کار این مافیا