۱۳۹۳ اسفند ۲, شنبه

حکایت شاهد مرده ومردارهای«زنده» اسماعيل هاشم زاده ثابت

حکایت شاهد مرده ومردارهای«زنده»

اسماعيل هاشم زاده ثابت 

حکایت خائن وخیانت وخود فروشی سیاسی وآرمانی، سابقه ای  طویل و«هم اندازه» با خلقت بنی بشرو مبارزه ومقاومت در درازنای تاریخ کهن انسان دارد که ازقابیل (كه برادرش هابيل راكشت) شروع شد وامروز درتاریخ معاصر مقاومت ایران بر گرده قصیم وروحانی ویغمایی ومصداقیوسایرخودفروختگان حمل میشود.
اصل داستان در زمان ومکان وموقعیت ما  در این پیکار بی امان برای نیل به آزادی که یک سرش رژیم آخوندی وسر دیگرش جنبش مقاومت مردم ایران که در مجاهدین خلق ایران وشورای ملی مقاومت متبلور شده تا هنگامیکه این رژیم منفور سرپا است نیز داستانی از همین حکایت است که با هیچ هوچیگری وهیاهو وجیغ وشیون های تکراری همچون قصیم و شرکاء هم قابل استتار نیست.
ازابتدای مقاومت تاریخی مردم ایران دربرابر ایلغار آخوندی، رژیم تا آنجا که درقدرت وچنته داشته چه با تیغهای آخته بر گلوی اعضا و هواداران این مقاومت در داخل ایران وچه با استفاده  اهرم مماشات ابرقدرتهای خارجی در خارج از ایران وچه با خرید وفروش خائنین رنگارنگ در اینجا وآنجای جهان جهت ایجاد میادین فرعی وانحرافی عليه مقاومت بکار گرفته ، یکی ازمکانیسمهای ایجاد این میادینِ«جنگ انحرافی» استخدام ومزدوری کسانیست که به هر شکل روزی وروزگاری  به نوعی در کنار این مقاومت بوده اند، و از آن ارتزاق کرده اند.
از نظر نگارنده وزارت اطلاعات  ومامورانش درمقوله مالي این باربه کاهدان زدند زیرا تا آنجا که به زمينه سياسي و درگریز ازمیدان صعب وخونین مقاومت سی ساله برمیگشت ، خودفروشی وخیانت خود را با رنگ ولعاب مسائل بغرنج سیاسی  توجيه ميكردند و ازموضع تسليم طلبي و بريدگي از مبارزه ومقاومت ، به حربه هاي زنگ زده اي ، هم چون ، “طولاني شدن مبارزه “ به زيرعلامت سوال بردن مبارزه انقلابي مسلحانه و حمايت از نرم تنان نظام ، مهملاتي راميتوانستند به هم ببافند یا عَلَم کنند، وشاید «میشد امیدواربود» که گرد وخاکی براه بیاندازند تا  رژیم رادرمقطعی خاص درببرند و به جبهه های انحرافی وحاشیه ای در جنگ سرنگونی ایجاد نمایند
اما در مقوله مالی که با تاروپود تک تک افراد این مقاومت گره خورده، وطي اين سالها استقلال اين مقاومت را مهركرده است، مساله به گونه ديگري است ، اين موضوع را با هوچيگري و شارلاتان بازي نميتوان تحت الشعاع قرارداد .
رئيس جمهور مقاومت درپارلمان اروپا علنا اعلام ميكند كه ما ازشما نه پول ميخواهيم ونه سلاح ، از سرراه اين مقاومت كنار برويد، با اين رژيم مماشات نكنيد مردم و مقاومت ايران ميدانند كه  اين رژيم را چگونه به زباله دان تاريخ سرازير كنند . چنين جنبشي پشتش به كوه بند است ، كوه حمايت تك تك هوادارانش كه بزرگترين سرمايه اين مقاومت ميباشد . دراثر همين حمايت ها و استمرار آنها بود كه رژيمي كه قبلا مجاهدين را متهم به گرفتن پول از آمريكا واسرائيل و كشورهاي عربي و فرانسه وانگليس و همه كشورهاي جهان ميكرد. اكنون به جايي رسيده است كه ميگويد ، مجاهدين شخصيت هاي بلند پايه آمريكايي را با پول مي خرند ، يا للعجب !!
راستي اگر دليل حمايت شخصيت هاي عاليرتبه آمريكايي و اروپايي وعربي از مجاهدين پول بود، رژيمي كه فقط 32 ميليارد دلاردرسوريه هزينه كرده است ، نميتواند في المثل يك ميلياردلارش را صرف جذب همين شخصت هاي طراز اول بكند و ازشر حمايت آنها از مجاهدين خلاص بشود ؟ روشن است كه درمسابقه پول بين رژيم و مجاهدين ، اين مجاهدين هستند كه بازنده ميباشند . راستي ميتوانم سوال كنم كه ، آيا آقاي جك استراو و دوويلپن و خانم  نايب رئيس حزب سبزهاي آلمان و سايرلابي هاي رژيم را ميتوان با پول به حمايت از مقاومت بكشانيم ؟
سينا دشتي درمقاله اش نوشته بود من طي سالها مليونها كرون به اين مقاومت كمك كرده ام كه حسابش را سازمان بهتر از من ميدانم . بله سينا دشتي و هزاران هزار سينا دشتي ديگر همان “ابرقدرتهايي “كوچك و بزرگي هستند كه طي اين سالها به مقاومت كمك كرده و ميكنند .
درست به همين دليل ، اين توطئه رژيم چنان بر سرخودش ومامورانش ،آوار شده که «اجبارا» وبراساسقانون جاذبه ودافعه درصحنه مبارزه مجاهدین ورژیم، مامورانش بسرعت ره سی ساله مزدوری وزارت را طینموده وتمام قد در  ارودگاه رژیم وسایتهایش غوطه ورشده اند بطوریکه روزمره برايشان تبريك فرستادند.   
 قصيم وروحاني و شركاء مردارهای سیاسی هستند که قصد دمیدن درکالبد مرده ومتعفن پرونده ۱۷ ژوئن  ۲۰۰۳ را دارند،

این دم وباز دم در جنازه ۱۷ ژوئن بيش از گذشته باعث رسوايي و برملاشدن چهره آنها گرديد . آنها كه سعي ميكردند  استعفا از شورا را شرافتمندانه جلوه دهند ، با اين كارشان نشان دادند كه ، نه تنها درآن استعفا حتي به اندازه يك جو شرافت يافت نميشد ، بلكه سراسر بي شرافتي و خيانت بود وگرنه به اين نقطه ختم نميشد.


اگر یادتان باشد درابتدای کودتای هفده ژوئن درفرانسه وهمزمان بمباران اشرف توسط نیروهای ائتلاف،اتهام رژیم وشرکایش درفرانسه علیه مقاومت ایران تروریسم وهدایت مبارزه درداخل ایران بود،

 وقتی ایناتهام در یک پروسه طولانی با خون وجان وتلاش مقاومت درهم شکست به «ناگاه» طرح زاپاس ازجانبارتجاع واستعمار علیه مقاومت شروع شد یعنی  اتهام مالی وپولشویی ، بعد هم دریک مبارزه نفس گیروطولانی که یک دهه به طول انجامید علیرغم تمام تلاشهای ارتجاع وخائنین ومماشاتگران پوزه این اتهامهم به خاک مالیده شد وعالیترین دادگاه های ذیصلاح ومنابع قضایی یکی بعد از دیگری  رای به بطلان آندادند.
حالا وضعيت فلاكت بار رژيم را ببيند كه براي بازنگه داشتن اين پرونده افرادي مانند يغمايي و قصيم و روحاني را به جلو مي فرستد ، مهره هاي سوخته وآبرو باختگاني كه ديگر حنايشان رنگي ندارد . به نظرميرسد كه در دوران سرنگوني، رژيم به احمقانه ترين شيوه ها از سرناچاري متوسل ميشود ، توسل به كريم قصيم و روحاني ويغمايي ، براي بازنگهداشتن پرونده ۱۷ ژوئن ،احمقانه تر از توسل به يك مرده ۹ سال قبل ، بوده است .پرونده اي كه در همان روز سوم ژوئيه ۲۰۰۳ يعني روز آزادي رئيس جمهور برگزيده مقاومت از زندان فرانسه ، ديگر مرده بود درتمامي اين سالهاي گذشته ، تلاشهاي رژيم ومزدورانش ، هم چون ، چوب زدن به مرده ای بوده با مردارهایی كه بخواهد به حیات برگردد.

اسماعیل هاشم زاده ثابت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر