سرگذشت تلخ آنه فرانک، این بار از دیدگاه پدرش
کتاب "خاطرات آنه فرانک" که تا کنون به ۷۰ زبان ترجمه و منتشر شده، برای نخستین بار دستمایهی فیلمی آلمانی با عنوان "دخترم، آنه فرانک" قرار گرفته است. این فیلم داستانی ـ مستند، تولید شبکه اول تلویزیون آلمان است.
زندگی و مرگ تکاندهندهی آنه فرانک، بارها الهامبخش سینماگران جهان بوده است. این دختر یهودی تجربیات خود را در طول اشغال هلند از سوی آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، در مخفیگاهی در آمستردام در دفتر خاطرات روزانهی خود به رشتهی تحریر درآورده است.
نخستین فیلم بر مبنای خاطرات این دختر آلمانی زادهی فرانکفورت در سال ۱۹۵۹ به کارگردانی سینماگر آمریکایی، جرج استیونس، ساخته شد. این فیلم یک سال بعد، برندهی سه جایزهی اسکار شد. شلی وینترز، هنرپیشهی آمریکایی، از جمله، این جایزه را برای بهترین نقش مکمل بازیگر زن به دست آورد.
بر اساس تجربیات تلخ این دختر ۱۵ ساله در "خانهی پشتی"، حتی اجرایی موزیکال نیز تهیه شده است که هر از گاهی در تئاتر آمستردام بهروی صحنه میرود.
کیرا رزاری، طراح آلمانی بازیهای کامپیوتری نیز، برای جوانانی که میخواهند زندگی روزمرهی این تینایجر بیگناه را در چارچوب "تجربهای اینتراکتیو" زنده کنند، یک بازی رایانهای طرح ریخته که فضای سرشار از ترس و وحشت حاکم بر "خانهی پشتی" محل زندگی آنه را به خوبی به کاربر منتقل میکند.
اکنون شبکه اول تلویزیون آلمان برای نخستین بار فیلم داستانی ـ مستندی با عنوان "دخترم، آنه فرانک" به کارگردانی مستندساز ۵۷ سالهی آلمانی، رایموند لی، تهیه و در اواسط ماه فوریه از این کانال پخش کرده است.
فیلمی متفاوت
ویژگیهای این فیلم داستانی ـ مستند، در پرداخت شخصیتها، زاویهی دید و استفاده از مدارک و اسنادی است که تا کنون در آثار دیگر بهکارگرفته نشده است.
رایموند لی، از جمله شخصیت مامور پلیس مخفی آلمان نازی (گشتاپو) که آنه فرانک را پس از "لو رفتن" دستگیر کرد، به گونهای متفاوت به تصویر کشیده است. این مستندساز برای نشان دادن خصلتهای فردی مامور مربوطه که کارل یوزف سیلبرباور نام داشت، از مصاحبهای که وی در جریان محاکمهی خود در سال ۱۹۶۲ با روزنامهنگاری بنام هوف در وین داشته، سود برده است.
رایموند لی در این رابطه میگوید: «ما بعد از ترجمهی این مصاحبه دریافتیم که نازیها در پایان دورهی ناسیونال سوسیالیسم دربارهی قربانیان خود چگونه فکر میکردند.»
فیلم داستانی ـ مستند "دخترم، آنه فرانک"، برای نخستین بار ماجراهایی که در این دوران بر سر این دختر "دربند" رفته، از زاویهی دید پدر او، اوتو فرانک، بازگو میکند. اوتو فرانک، پس از قدرتگیری نازیها در سال ۱۹۳۳ در آلمان، به پایتخت هلند، آمستردام، گریخت و به یاری دوستان و آشنایان خود کسب و کاری راه انداخت. پس از چندی، افراد دیگر خانواده نیز راهی این شهر شدند.
آنه که با پدربزرگ و مادر بزرگ خود در شهر آخن آلمان زندگی میکرد، آخرین کسی بود که در فوریهی سال ۱۹۳۴ به خانوادهی خود در آمستردام پیوست. ۷ سال بعد، هلند در ماه مه سال ۱۹۴۰ به اشغال نازیها درآمد و به این ترتیب آرامش و رفاه خانوادهی فرانک نیز به پایان رسید.
سرنوشت تلخ یهودیان هلند
اشغالگران ارتش هیتلری و هواداران هلندی آنان، ۲ سال بعد، در ژوئیهی ۱۹۴۲ عملیات جمع آوری یهودیان از سراسر این کشور و اسکاندادن آنان در وستربورک (اردوگاه موقتی در اطراف شهر آسن هلند، نزدیک به مرز آلمان) را آغاز کردند. مقصد نهایی این قربانیان، اردوگاه کار اجباری آشویتس- برکناو و سوبیبور در لهستان تحت اشغال آلمان بود.
رایموند لی در فیلم خود نه تنها از بازیگران حرفهای و فیلمهای مستند تاریخی، بلکه همچنین از بریدههای مصاحبههای گوناگون با بازماندگان هولوکاست و دوستان آنه فرانک نیز استفاده کرده است. بهگفته رایموند لی شکل مستند ـ درام فیلم برای انتقال پرشهای زمانی و زاویههای روایتی مختلف، بهترین شکل درخور است. او در این رابطه میگوید: «فرم مستند ـ درام این امکان را به ما میدهد که در حین بازگویی رویدادهای زمان حال، چند سال به جلو برویم و مثلا چگونگی دستگیری آنه فرانک را نشان بدهیم.»
مخفیگاه خانوادهی فرانک، در اوت ۱۹۴۴ لو رفت و بیشتر افراد خانواده از سوی پلیس مخفی آلمان نازی بازداشت و به اردوگاههای کار اجباری منتقل شدند.
"کیتی" تاریخساز
در فیلم "دخترم، آنه فرانک"، بیشتر رویدادهای زندگی کوتاه او در چهاردیواری "خانهی پشتی"،هنگامی که در حال نوشتن خاطرات خود است، به تصویر کشیده میشود. آنه در سال ۱۹۴۲ به مناسبت سیزدهمین سالروز تولد خود، دفتر خاطراتی هدیه گرفت که بعدها آن را "کیتی" خواند و نوشتن تجربیات روزمرهی خود را در آن آغاز کرد.
"کیتی" به مدت دو سال بهترین دوست آنه بود. در واپسین روزهای پیش از دستگیری، آنه فرانک در این دفتر نوشته بود: «شاید بتوانیم در سپتامبر، وقتی جنگ به پایان رسید، دوباره به مدرسه برویم.»
آنه در این دفتر که جلد شطرنجی سپید و سرخی داشت، نه تنها زندگی روزمره، احساسات، امیدها و آرزوهایش را مینوشت، بلکه از اندیشهها و نظراتش هم سخن میگفت: «کیتی عزیز، من باور نمیکنم که گناه جنگ فقط بر دوش رهبران و حکومتگران و سرمایهداران باشد. نه، این طور نیست. ظاهرا آدمهای معمولی هم در آن سهیم هستند، وگرنه کسی در آن شرکت نمیکرد.»
رایموند لی، در بارهی نمایش فضای امید و وحشت در آمستردام و تاثیر آن بر جو مخفیگاه فرانکها میگوید: «در این مستند ما نمیتوانیم آمستردام سال ۱۹۴۴ را نشان دهیم. ما تنها میتوانیم فشاری که مخفیشدگان تحت آن زندگی میکردند تصور کنیم. ما فقط میتوانیم جو تحت تعقیب قرار داشتن و مورد خیانت واقع شدن را که به بهای زندگی بسیاری از انسانها تمام شده، حدس بزنیم.»
آنه فرانک در مارس ۱۹۴۵، در سن پانزده سالگی در اردوگاه کار اجباری برگن ـ بلزن درگذشت. میگویند دلیل فوت او ابتلا به بیماری حصبه بوده است. این اردوگاه، تنها چند هفته پس از مرگ آنه از سوی متفقین آزاد شد.
اوتو فرانک، یادداشتهای روزانهی دختر خود را ابتدا در سال ۱۹۴۷ منتشر ساخت. او در این باره در فیلم میگوید: «مدتها طول کشید تا بتوانم دفتر خاطرات آنه را بخوانم. ولی بعد از خواندن آن از تفکرات عمیق دخترم تعجب کردم. این آنه با کسی که من به عنوان دخترم میشناختم، کاملا متفاوت بود».
کتاب "خاطرات آنه فرانک" تا کنون به ۷۰ زبان ترجمه شده و بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر