آماج خشم توده ها
تهاجم جوانان و مردم غيرتمند مهاباد به محلهاي تحت ادارة اطلاعات آخوندي اين شهر، بالاترين بينه براي نشان دادن اين حقيقت
بود كه اين نهاد جاسوسي و فساد چه اندازه مورد تنفر تودههاي خلق، قرار دارد، يك قضاوت
تاريخي، كه هيئتمنصفه آن از بالاترين درجه اعتبار برخوردار است، وجدان زنده و بيداري
كه دشمن را در پس همة پنهانکاريها، توطئهها و دجاليـتها بهخوبي تشخيص ميدهد و
از پشت ماسکهايي كه خود را در آن مخفي ميسازد بيرون ميکشد و در لحظه امكان، صاعقة
خشم و غضب را بر آن ميبارد.چنين اتفاقاتي در تاريخ معاصر, مكرر هم با همين سرعت به
وقوع پيوسته است, در زمان شاه ساواك قدرقدرتي! كه آن زمان سوار بر شكنجه و اقدامات
نامردمي, ميپنداشت از ديدگان خلق پنهان است بدون هيچ فرصتي براي عکسالعمل، به ناگاه
بهعنوان اصليترين آماج يورش و تهاجم انقلابي خلق قرار گرفت. در قيام سال 88 هم زماني
که نخستين زمينة بروز اعتراضات مردمي فراهم شد، تهاجم به پايگاه نهادهاي جنايتكار جاسوسي
و تباهي مانند بسيج، بهسرعت در اولويت اهداف قرار گرفت و جوانان جسور و بيباک چون
پلنگاني خشمآگين با دستخالي, روبهان بزدل ولي تا دندانمسلح وليفقيه را گرفتار پنجههاي
انقلابي خود کردند.
چنين سرنوشتي ناشي از يك قانونمندي
و نتيجه منطقي توالي اعمال و پژواك آن در جامعه است. نميتوان گوشت و پوست آزاديخواهان
را در اعماق سياهچالها از هم دريد و از كيفر چنين سبعيتي گريخت. هرگز نميتوان دسيسه
و توطئه، جنگهاي رواني، شيادي و دروغ به راه انداخت و از آتش وجدانهاي صادق و بيدار,
خود را در امان نگه داشت. آنچه در مهاباد در نخستين بُروز خشم مردم غيرتمند فوران كرد,
اثبات همين حقيقت در «تشخيص درست هدف بود».
وجدان هوشيار توده ها كه به گواهي تاريخ منصفترين و عادلترين داور است، از پس
هفتاد پردة پوششي، خوشرقصي براي اين نهادهاي ضدمردمي را هم تشخيص ميدهد و آن را
هرگز فراموش نخواهد كرد. زرورقپيچيهاي متفاوتي كه از چهره رسواي اين دستگاه بدنام,
بهمنظور متلاشي كردن نيابتي و هموار سازي مسير كشتار آزاديخواهان صورت مي گيرد شگردي
است كه ساليان گشتاپوي آخوندي به آن آويخته است. تلاشي شيادانه براي ظاهر شدن در نقابهايي
ساختگي, چهره هايي بزکشده و جا زدن خود به عنوان «منتقد!»، «جداشده!» يا «دلسوز مجاهدين!»
كه زمختي چهره دژخيمان آدمكش را مخفي سازد و شناعت و رسوايي آنرا بپوشاند. آلت فعل
چنين نمايشاتي, سرنوشتي جدا از صحنه گردانان اطلاعاتيشان نخواهد داشت. با نگاهي به
تجربه مهاباد, خوب است كه خودفروشان سياسيِ گريخته از ميدان نبرد با فاشيسم مذهبي،
بعداز اين عصيان تودهاي يکبار ديگر به عقوبت همدستي هاي خود و فرارسيدن روز حسابرسي
بينديشند. خشمي كه اربابانشان در مخفيگاهها را اينطور درهم ميکوبد و لهيب آتشي
كه اينگونه سراپاي اين نهاد ضد مردمي را آماج ميگيرد و برايش جهنم فراهم ميکند،
براي عمله و مزدوران دونپايه اطلاعاتي هم همان قضاوت را خواهد داشت. مفلوكان و وادادگاني
كه در مقابل ولي فقيه فرتوت اما شياد، اسير دود و دمهاي حقهبازانه شده و با توهم
اينكه اين رژيم خواهد توانست گردن خود را از دست مقاومت سرفراز مردم ايران رها كند,
خود را از جبهه مردم به آغوش اين دشمن ضد بشري افكندند و در خوشرقصي و چاكري براي
خليفة ارتجاع تمامي مرزهاي انصاف، وجدان و انسانيت را پشت سر گذاشتند، بايد كه در آتش
خشم تودههاي مهابادي بسياري چيزها آموخته باشند. اينيک پاسخ طبيعي و گريزناپذيراست
كه پژواك عملكرد هر كس در نقض آگاهانه اصول و عرضه كردن چاكرانة خود به دشمنان مردم
ايران خواهد بود.
به نقل از ايران افشاگر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر