۱۴۰۲ دی ۱۲, سه‌شنبه

سیاست مماشات واشینگتن با تهران بی‌نتیجه است

سیاست مماشات واشینگتن با تهران بی‌نتیجه است

 روابط ایران و آمریکا از دید بسیاری، موضوعی ناشناخته بوده و نیازمند واکاوی عمیق تاریخی، جغرافیایی، ایدئولوژیک و راهبردی برای درک نقطه‌نظرات و پیچیدگی‌های این روابط میان واشینگتن و تهران است که یکی از عرصه‌های مهم و تاثیرگذار در ابعاد منطقه‌ای و جهانی به‌شمار می‌آید.

انگیزه‌های متعددی ما را به بازبینی ابعاد این مناسبات در آستانه سال جدید میلادی، سوق می‌دهد ولی به طور کلی دو موضوع، نشان‌می‌دهد که رویکرد مماشات واشینگتن در قبال تهران، عملا بی‌حاصل است و بالعکس باعث طغیان‌گری ایران و مقابله اساسی با نفوذ آمریکا به‌رغم تلاش‌های دولت بایدن برای تاکید بر وارونه‌نشان دادن این وضعیت، شده است.

موضوع نخست در پیوند با موضع چند روز پیش آژانس انرژی هسته‌ای مبنی براین است که تهران، تولید اورانیوم با درجه غنای 60درصدی را که نزدیک به سطح مطلوب برای ساخت سلاح هسته‌ای است، افزایش داده است.

این خبر چندان هم غیرمنظره نیست زیرا همه و مشخصا سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا می‌دانند که آخوندهای حاکم بر ایران، قطعا در کار سرعت‌بخشی به برنامه هسته‌ای خود هستند و ارزیابی‌ها حاکی از آن است که درصد غنی‌سازی اورانیوم ایران از 60درصد فراتر رفته است.

موضوع دوم به موضع برخی مقامات ایران در قبال عملیات «طوفان الاقصی» حماس در 7 اکتبر گذشته است، که آن را اقدامی تلافی‌جویانه در پاسخ به ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس عنوان کردند.

گرچه متعاقبا از این موضع عقب‌نشینی کردند اما، به هیچ‌روی نمی‌توان وجود روابط تنگاتنگ میان حماس و ایران از طریق حمایت تسلیحاتی یا آموزش را انکار کرد و شواهد کافی بر حضور مستقیم و گسترده عوامل ایران در غزه، وجود دارد.

علاوه بر دو حقیقت بالا، به نظر می‌رسد که عملیات حوثی‌ها در دریای سرخ، گونه‌ای از تاکیتک‌های متنوع ایران برای مختل‌سازی مسیر تجارت جهانی با دستاویز بهانه‌های واهی در خصوص مجازات کشتی‌های عازم اسرائیل به دلیل جنگ غزه باشد.

همه می‌دانند که حوثی‌ها، ماهیتی جز پنجه‌های گربه در دست رژیم ایران نیستند که با دستور مستقیم نقشه‌هایش را در چارچوب استراتژی گسترده‌تر، عملی می‌سازند. هدف از این اقدامات، قدرت‌نمایی و سیطره در دریای سرخ و چه‌بسا طبق گفته منابع رسمی ایران، در آینده نزدیک در مدیترانه از طریق توقف ناوبری در این دریا است.

دولت بایدن از اولین روزهای حضور در کاخ سفید، گونه‌ای بسیار روشن از سیاست مماشات با رژیم آخوندها را تا سرحد کرنش و وادهی نشان داد. ظاهرا نیت پنهانی برای لغو تمامی رویکردهای ترامپ و در راس آنها، احیای برجام وجود دارد که ترامپ از آن خارج شد.

تهران این امتیازدهی را عقب‌گرد آمریکا از به‌کارگیری دیگر ابراز در دسترس، تفسیر کرد و به همین دلیل هم بر میزان شرط‌بندی خود برای دستیابی به بیشترین استفاده مالی در ابتدای کار دولت بایدن افزود.

با امضای برجام از سوی اوباما، ده‌ها میلیارد دلار از پول‌های بلوکه‌شده ایران در بانک‌های آمریکا و اروپا آزاد شد. همین وضعیت بار دیگر با دولت بایدن به بهانه آزادکردن گروگان‌های آمریکایی، تکرار شد و چندین میلیارد دلار دیگر نیز تحویل داده شد.

آیا نحوه خرج آشکار و پنهان این پول‌های میلیاردی از دید سرویس اطلاعاتی آمریکا پنهان است؟

همه محافل واقفند که نظام ایران در استفاده از این پول‌های هنگفت برای پیشبرد برنامه هسته‌ای و موشکی و همچنین نیروی دریایی خود، ید طولائی دارد. وانگهی از این پول‌ها در روند حمایت از «گروه‌های نیابتی» در جنوب دریای سرخ تا سواحل مدیترانه و مشخصا غزه و همچنین تقویت شبه‌نظامیان حشدالشعبی و دیگر گروه‌های نیابتی در سوریه، استفاده شد.

نکته مغفول دیگر، حضور دگماتیسمی ایران در قلب آفریقا و پیآمدهای قطعی آن در طغیان‌های ایدئولوژیکی تابع تمایلات سردمداران نظام تهران، در حال و آینده است.

موضع آمریکا پس از شکست سازو کارهای مماشات و چشم‌پوشی از پیشرفت برنامه هسته‌ای، علاوه بر میلیاردها دلار سرازیرشده به جیب نظام که ممکن است همچنان در جریان باشد، نیز برای ما سئوال برانگیز است.

به نظر می‌رسد واشینگتن به رغم توانمندی برای تغییر وضعیت و ایجاد تحول در منش ایران، طرف فرمانبر این رابطه است و معلوم نیست چرا از این قدرت استفاده نمی‌کند؟

این روزها واشینگتن در دوراهی انتخابات ریاست‌جمهوری قرار گرفته است، سالی که برای هر ساکن کاخ سفید بسیار دشوار است طی آن بتواند دستور عملیات نظامی خاص علیه هر طرفی که واشینگتن دشمن قلمداد می‌کند، صادر کند.

حقیقت ماجرا اما یک سال زودتر از انتخابات رخ داد، به این معنی که مسائل دیگری وجود داشت که واشینگتن را به خود مشغول کرد و تهران به شیوه‌ای بسیار پراگماتیک از آنها بهره‌برداری کرد که منجر به هم‌ذات پنداری آمریکا با نظام شد.

تردیدی نیست که جنگ روسیه- اوکراین، مانع بسیار بزرگی برای آمریکا ایجاد کرد که واشینگتن را از ورود به جنگ‌های بیشتر، به‌رغم توانمندی نظامی این کشور برای ورود همزمان در چندین جبهه نبرد، باز دارد و ایران با توجه به این امر، ساز را به میل خود می‌نوازد.

خواننده این سطور با توجه به مطالب بالا، عدم توانانی دولت بایدن در اجرای عملیات نظامی کارساز و نتیجه‌بخش علیه شبه‌نظامیان حوثی را به رغم قدرت خود، درمی‌یابد.

این در حالی است که در تاریخ معاصر، عملیات مشابهی در اوایل 1988 در قالب عملیات «براینگ مانتیس» علیه نیروی دریایی ایران انجام شد.

آیا مماشات با ایران، ایده دستیابی به توافق هسته‌ای با تهران به هدف تضمین نوعی آرامش و ثبات موقت در منطقه خاورمیانه و خلیج را تقویت می‌کند؟

قطعا چنین نیست و نخواهد بود زیرا رویکردهای ایران در چارچوب دگماتیزم و جزمیت‌گرایی مطلق بوده و ربطی به ایدوئولوژی نسبی گرایی ندارد که پذیرای فلسفه توطئه باشد.

بر این اساس، مماشات بیشتر واشینگتن، تهران را به افزایش خواسته‌هایش سوق خواهد داد تا حدی که حوثی‌ها اخیرا خواستار آزادی شانزده میلیارد دلار از سرمایه‌های مسدودشده ایران از سوی واشینگتن در ازای توقف عملیات ایجاد اختلال در کشتیرانی در دریای سرخ شدند.

آیا واشینگتن چیزی را از قلم انداخته یا فراموش کرده است؟

مسلم است که اهتمام زیاد واشینگتن به عدم تحریک نظام ایران، باعث افزایش انزوای آن به‌ویژه از سوی متحدان مورد اعتمادش در منطقه خواهد شد. تجارب تاریخی ثابت کرده است که همین هم‌پیمانان، مانند دوران جنگ سرد، بهترین کمک و پشتیبان آمریکا در برهه‌های دشوار بودند.

در هر صورت، واشینگتن که مایل است میدان‌های نفوذ را برای چین و روسیه در منطقه خالی نسازد، برخلاف میل خود با این واقعیت مواجه شده، به‌ویژه که حرکت در مدار چین و روسیه نه تنها گزینه ایران، بلکه گزینه‌ بسیاری از کشورهای دوست خواهد بود که از مواضع کاخ سفید، دچار سرخوردگی شدند.

منبع: العربیه نت

ترجمه: العربیه فارسی

رفع مسئولیت: مقالات منتشر شده، تنها نظر نویسندگان خود را منعکس می‌کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر