۱۳۹۴ خرداد ۱۰, یکشنبه
گفتگو با آقای محدثین مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت
محمد محدثین مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت
گفتگو با آقای محدثین مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت
از همه عزیزانی که در سراسر دنیا مشغول آمادهسازی و فراهم کردن این کارزار بزرگ هستند تشکر میکنم.
سوال مجری: آقای محدثین لطفاً توضیح دهید که کارزار گردهمایی سالانه مقاومت ایران در پاریس امسال در چه شرایط ویژهای برگزار میشود و چه تفاوتی با گردهماییهای برگزار شده مشابه در سالهای قبل دارد؟
آقای محدثین: آن چیزی که گردهمایی امسال را از سالهای قبل متمایز میکند، وضعیت و شرایط سیاسی ملت و مقاومت ایران از یکطرف و وضعیت بحرانی رژیم ایران از طرف دیگر میباشد. چیزی که این گردهمایی و جنبش بزرگی که در 23خرداد امسال شاهد آن خواهیم بود را با سالهای گذشته متمایز میکند این است که کشور و میهن ما در یک وضعیت انقلابی و در یک دوران بحرانی بهسر میبرد. در تاریخ انقلابها و ملتها وقتی شرایط یک کشور بحرانی است، همه چیز تعیینکننده است. یعنی همه فعالیتها، تلاشها و اقداماتی که نیروهای مردمی و جبهه خلق انجام میدهند بسیار تعیینکننده است، نسبت به شرایطی که هیچ حرکت انقلابی و جنبش پیشتازی وجود ندارد.
در این زمینه در تاریخ مثالهای زیادی وجود دارد. مثلاً زمان انقلاب ضدسلطنتی دورانی است که حاکمیت دچار بحران است و ملت آمادگی این را دارد و برای تظاهرات علیه حاکمیت بهصورت گسترده به خیابانها میآیند. پس چنین زمانی یک دوران تعیینکننده است. در اینجا هر حرکت نیروی پیشتاز و انقلابی، حرکتی تعیینکننده است. هر چه این حرکت قویتر باشد و هر چه گستردهتر حضور داشته باشد بالطبع میتواند در سمت و سو دادن درست به شرایط، در سازماندهی و پیشبرد آن جنبش انقلابی نقشی قویتر داشته باشد.
حال کمی به عقب برگردیم. مثلاً در سال 1320در جنگ جهانی دوم وضعیت ایران چگونه بود؟
در آن زمان حکومت رضا شاه بیست سال تسمه از گرده مردم ایران کشیده بود و نیروهای سیاسی را قلعوقمع کرده بود و بطرق مختلف تبعید کرده بود. در جنگ جهانی دوم در واقع یک شرایط بحرانی بهوجود آمده بود. یعنی دیگر این حکومت حتی برای غرب و انگلیس که آن را سر کار آورده بودند نیز قابلتحمل نبود. لذا رضاشاه را مجبور کردند از ایران برود و پسرش را جایگزین وی کردند. بنابراین دیگر آن تمرکز در حکومت دیکتاتوری سابق نبود. در نتیجه نیروی پیشتاز و ترقیخواه و ملی میتواند نقش تعیینکنندهیی در این مقاطع زمانی داشته باشد. البته آن شرایط با وضعیت امروز تفاوت بسیار داشت. زیرا آن زمان سازمان مجاهدین یا شورای ملی مقاومت و نیروی پیشتازی وجود نداشت. لذا زمان زیادی طول کشید از شهریور1320تا روی کارآمدن دولت دکتر مصدق تا اردیبهشت 1330 ـ در این فاصله زمانی و در این شرایط جنبشهای ترقیخواه و ملی شکل گرفته و بهوجود آمدند.
امروز هم در جامعه ایران بهدلیل بحرانهایی که دیکتاتور حاکم با آن مواجه هست و البته خود بهوجود آورنده تمامی آنهاست، با یک شرایط متحول روبهرو هستیم. بهطور مثال از سال گذشته تا امروز تغییرات بسیاری بهلحاظ سیاسی بهوجود آمده است. رژیم در بحران اتمی دست و پا میزند و در بنبست آن بهسر میبرد. نه راه پس دارد نه راه پیش. از یک طرف یک قدم به سمت خوردن جام زهر اتمی میرود و از طرف دیگر، ولیفقیه ورشکسته رژیم به صحنه آمده و خودش همان حرفها را پس میگیرد. یعنی یک قدم به پیش و دو قدم به پس.
این وضعیت خودش نشاندهنده این هست که رژیم در درون بحرانی است که هیچ موقعیتی را نمیتواند درست وارد و درست از آن خارج شود.
این شرایط به فعلیت درآمدن برهه یا دوران سرنگونی رژیم است. این شرایط باعث بهوجود آمدن و شروع بحرانهای بزرگتر برای رژیم است. کما اینکه از خرداد پارسال تا خرداد امسال کشور عراق که صحنه تاخت و تاز رژیم بود و از طریق مالکی رژیم به حاکمیت عراق چنگ انداخته بود، شرایط آن فرق کرده و کاسه و کوزه رژیم بهم ریخته است. مالکی نخستوزیر عراق که مزدور رژیم بود و ولیفقیه خامنهای از طریق او هژمونی تمامعیار خودش را در عراق اعمال میکرد سقوط کرده است. اکنون رژیم آخوندی میخواهد این هژمونی یعنی خلأ مالکی را از طریق نیروهای جنایتکار شبهنظامی شیعه پر کند. البته این رژیم اسم شیعه را نیز لوث کرده است. اما رژیم در تکریت عراق تحت عنوان نیروی قدس و قاسم سلیمانی و سایر مزدورانش شکستی فضاحتبار خورد. کمااینکه در ماجرای یمن رژیم رسماً اعلام کرده که ما در چهار پایتخت عربی حاکمیت داریم. بغداد ـ دمشق ـ یمن ـ بیروت.
در حقیقت، رژیم آخوندی، از سال 1988میلادی برابر با 1367شمسی یعنی بعد از آتشبس در جنگ ایران و عراق بهدلیل شرایط منطقهای و بینالمللی و پیامدهای جنگ کویت ـ جنگ افغانستان و جنگ مجدد در عراق طی سالهای 1382-2003 - یک میدان باز برای تاخت و تاز در منطقه را داشته است. در این دوران غیر از ملتهای مظلوم منطقه که دستشان خالی بود، کسی دیگری در صحنه نبود.
در آن زمان یک ارگان سازمانیافته و انقلابی و منسجم مانند سازمان مجاهدین خلق ایران وجود داشت که آن هم بدون سلاح بود. اما امسال در یمن یک ائتلاف منطقهای و نه بینالمللی برای اولین بار در مقابل رژیم آخوندی شکل گرفته است. این ائتلاف در یمن در دهان رژیم زده است. عصبانیت و واکنش رژیم از همین موضوع را از صحبتهای سرکردگان آن بهخوبی میتوان دریافت.
اینها گوشهیی از سلسله تحولاتی است که در این یکسال اتفاق افتاده است. هر کدام از این تحولات برای رژیم ایران دردناک و مسأله ساز بوده است. پایههای صدور تروریسم و تسلط بر منطقه و وضعیت اتمی و... . بازتاب خودش را در منطقه و همچنین در داخل رژیم میگذارد. از جمله سگ دعواهای داخل رژیم بهدلیل این وضعیت بالا گرفته است. از طرف دیگر جوشش و غلیان اعتراضات مردم ایران علیه سرکوب وارد وضعیت انفجاری شده است. مثل وضعیت بحران اقتصادی درون رژیم. کمااینکه بهرغم سرکوب مطلق و شرایط خفقان شاهد جنبش ستایش برانگیز معلمان هموطنمان در 31 استان کشور که از محرومترین اقشار هستند، بودیم. این معلمان که بهطور گسترده به خیابانها آمدند، بیش از 13میلیون دانشآموز را نمایندگی و معرفی میکنند. کارگران ایرانی در بخشهای وسیعی در حال اعتراض و اعتصاب هستند. اینها بخشهایی هستند که بهدرستی به آن شرایط بحرانی و شرایط انقلابی میگوییم. شرایطی که وظیفه نیروی انقلابی، نیروی پیشتاز و وظیفه نیروهای ملی و میهنی را که خواهان آزادی و نفی حاکمیت ولایتفقیه هستند، همچنین وظیفه هموطنانمان با هر مرام و مسلک و هر تمایل سیاسی در داخل و خارج کشور را برای نشاندادن اراده و قدرت این ملت دو چندان میکند.
برای همین هست که میگوییم شرایط امسال با سال قبل فرق دارد. زیرا واقعیتهای رژیم زمین تا آسمان با سال قبل تفاوت کرده است. من فقط برخی نکات برجسته آن را اشاره کردم. کمااینکه سران خود رژیم از جمله خامنهای و روحانی در سخنانشان به وضعیت بحرانی خودشان اعتراف میکنند. مانند آمادهباش دادن خامنهای به نیروی انتظامی که نشانه وضعیت خطیر رژیم هست که خامنهای آن را احساس میکند.
رژیم چون ضعیف شده و بحران و مشکل دارد دست به جنایات بیشتری میزند. کمااینکه یکسال گذشته دست به جنایات بیشتری زده و این بهترین دلیل بر بحران و ضعف رژیم میباشد. لذا بهترین دلیل برای تکتک هموطنانی که آرزوی رهایی از شر فاشیسم دینی را دارند این هست که بهعنوان یک وظیفه در کارزار علیه این رژیم شرکت کنند. پیام مادران شهدا و اعدام شدگان و مصیبت دیدگان برای ما این هست که ما در یک جنگ تمامعیار با رژیم هستیم. ما از یک مهمانی یا یک میتینگ سیاسی صحبت نمیکنیم. این گردهمایی بخشی از جنگ ملت ایران با فاشیسم دینی و ولایت سفیانی و خلافت منحوس ولایتفقیه است. ما از یک جنگ تمامعیار با یک رژیم خونخوار صحبت میکنیم. لذا شرکت، همراهی و همکاری در این گردهمایی بهمعنای شرکت در کارزار و جنگ برای سرنگونی رژیم آخوندی و استقرار دموکراسی در میهنمان میباشد.
تلاشهای شما هموطنان بهویژه زنان آزاده این میهن در خارج کشور نقش بسیار موثری در این کارزار دارد. مطمئناً سرنوشت زنان میهنمان در این رژیم ضدبشری بر همه روشن هست. آنها چشم انتظار تلاشهای شما هموطنان در خارج کشور میباشند که جای خالی زنان در ایران را برایشان پر کنید. این یک کارزار پرشکوه، انقلابی و میهنی است. ما برای هر چه با شکوه برگزار کردن این گردهمایی بنوعی که سزاوار دورانی باشد که در آن هستیم باید نسبت به مسئولیت و مأموریت بزرگی که داریم انجام وظیفه کنیم.
مجری: البته بهرغم همه محدودیتهای دیکتاتوری آخوندی هموطنانمان در داخل کشور نیز پیامهای همبستگی خود با گردهمایی را برایمان ارسال کردهاند و با پخش تراکت در شهرهای مختلف ایران خبر گردهمایی برزگ مقاومت ایران را دادهاند.
آقای محدثین: ما باید در گردهمایی 23خرداد، به جهانیان نشان دهیم شرایط بحرانی که رژیم ایران در دنیا تولید کرده مانند بنیادگرایی اسلامی و افراط گرایی، قلب آن در تهران تحت حاکمیت ملاهاست. در این گردهمایی باید به جهان نشان بدهیم که راهحل آن هم در ایران هست. مشکلی که از رژیم آخوندی به منطقه صادر شده و کشورهای خاورمیانه را با بحران روبهرو کرده و هر روز هزاران نفر از جمله خواهران و برادران مسلمان، اعم از شیعه و سنی بهخاطر آن کشته و صدهاهزار نفر آواره میشوند، بانی آن آخوندهای حاکم بر ایران هستند. راهحل آن نیز در همین ایران و در مقاومت ایران است.
ما روز 23خرداد میخواهیم به جهانیان بگوییم که این راهحل وجود دارد و در دسترس است. راهحل خروج از بنیادگرایی و خلافت ارتجاعی و بحران اتمی که از تهران تحت حاکمیت خامنهای برخاسته، جوابش در مردم و مقاومت ایران است.
همه حامیان مقاومت و هموطنانمان وظیفه دارند که همین پیام را به گوش سایر ایرانیان در خارج و داخل ایران برسانند و آنها را با این مفاهیم آشنا کنند. و آنها را برای حضور و شرکت در این کارزار فعال کنند. تا بتوانیم بدینوسیله مشت محکمی بر دهان رژیم آخوندی و مماشاتگرانش وارد کنیم.
۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه
اینگرید بتانکورد: درها باز خواهد شد
اینگرید بتانکورد: درها باز خواهد شد
اینگرید بتانکورد کاندید ریاستجمهوری در کلمبیا: همه آنهایی که اعتقاد دارند مردم ایران به سکوت کشانده شدهاند به این گردهمایی نگاه کنند. رهبرانی که حضور دارند و ایرانیان آزادهای که آزادانه در اروپا زندگی میکنند و با حضور خودشان کشتار دیوانهوار آخوندها را به چالش میکشند. بهرغم اینکه بیش از 100هزار نفر از زنان و مردان و کودکان فقط بهخاطر اینکه به این رژیم نه گفتند اعدام شدند. نه به قاتلان، نه به ممنوعیت خوشنودی، نه به ممنوعیت موسیقی و شادی. آنها در پاسخ به فراخوانها برای آزادی بلند شدند و در برابر قاتلان تهران ایستادند. این باعث شرم خواهد بود که حکام ایران بتوانند به حکومتشان ادامه بدهند. هر سال شخصیتهای جدیدی به مدافعان ایران آزاد اضافه میشوند. دیوارهای سکوت و بیتفاوتی کم کم شکسته میشود. روزنامهنگاران و مطبوعات چشمشان را باز میکنند. ما هر روز اقداماتی انجام میدهیم تا حمایت زنان و مردان بانفوذ را جلب کنیم تا سیاست نابودسازی ملاها به پایان برسد. تا اینکه برادران و خواهران ما در کمپ لیبرتی قدرت ما را حس کنند و به مقاومتشان ادامه دهند. درها باز خواهد شد اول برای اینکه آنان را خارج کنیم. بعد هم برای اینکه درهای ایران یعنی کمپ کشتار ملاها، ایرانی که تبدیل به یک کمپ اجباری شده را باز کنیم. روزی هر کدام از ما بهزودی وارد ایران خواهیم شد و با چشمان خود خواهیم دید که چطور گورستانها تبدیل به پارکهایی خواهد شد که بچهها بتوانند در آنها بازی کنند. با تشکر از خانم مریم رجوی. دوست عزیز و مورد علاقه من. تشکر از این رهبر که چنین شجاعتی دارد. از او قدردانی میکنم برای اینکه به ما این فرصت را دادید که بتوانیم روز پیروزی که برای همه ایرانیان و برای همه دوستان ایران نزدیک است را به اشتراک بگذاریم.در سخنان مریم رجوی صدای آزادیخواهی و کرامت آزادی و حقوقبشر را میشنویم
خوزه لوئیس زاپاترو - نخستوزیر پیشین اسپانیا: در سخنان مریم رجوی صدای آزادیخواهی و کرامت آزادی و حقوقبشر را میشنویم
خوزه
لوئیس زاپاترو نخستوزیر پیشین اسپانیا در سخنرانی در گردهمایی ویلپنت
گفت: آرمان آزادی و مبارزه برای دموکراسی مبارزهای پررنج است، اما
دموکراسی ارزش آن را دارد.
او گفت: در سخنان مریم رجوی
صدای دموکراسی، کرامت انسانی و حقوقبشر را میشنویم. پژواک کلماتش از
ایران به گوش میرسد. ایران کشوری که سرزمین تمدنی کهن و تحسینانگیز برای
تمام ملت هاست. جهان منتظر برقراری یک ایران دموکراتیک، غیرهستهیی و
بهدنبال صلح است. دین و دولت باید از هم جدا شود. دموکراسی بدون آزادی
زنان معنی ندارد.
پیروزی شما نه فقط برای مردم ایران بلکه برای کل جهان حیاتی است
سالی بریشا نخستوزیر پیشین آلبانی: پیروزی شما نه فقط برای مردم ایران بلکه برای کل جهان حیاتی است
سالی بریشا نخستوزیر پیشین آلبانی در شروع سخنان خود در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران گفت: قبل از هر چیز اجازه بدهید درود بفرستم به خانم رجوی رئیسجمهور، درود بفرستم به همه شما اعضای مقاومت دموکراتیک ایران، قویترین و دیرینهترین اپوزیسیون که همواره برای آزادی و کرامت ملت خودش نبرد کرده است.نخستوزیر پیشین آلبانی افزود: من به اینجا آمدهام تا حمایت عمیق خودم را برای نبرد شما ابراز کنم. برای تلاشهای فوقالعاده شما، برای نبرد شما برای کرامت مردم خودتان. من به خوبی از آنچه که در مقاومت و در جنبش شما وجود دارد با خبرم. میدانم که چه سختیهایی را پشت سر گذاشتید. میدانم که همواره شما در پی آزادی بودید و سرانجام آزادی آینده ایران با شما خواهد بود.
من اصلاً تردید نکردم که در کنار شما و در کنار حقوقبشر بایستم و از آن دفاع کنم. در حالی که ما در این گردهمایی در فرانسه این کشور بزرگ با هم دیدار میکنیم سخنان خودم را به زبان فرانسه پایان میدهم و برایتان آرزوی پیروزی بسیار اساسی میکنم که نه فقط برای شما و کشور شما حیاتی است بلکه پیروزی بزرگی برای منطقه و کل جهان است.
مریم رجوی امید تغییر در ایران - بیل ریچاردسون وزیر سابق انرژی آمریکا:
بیل ریچاردسون وزیر سابق انرژی آمریکا: مریم رجوی امید تغییر در ایران
بیل ریچاردسون وزیر پیشین انرژی آمریکا، کاندیدای ریاستجمهوری در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ویلپنت گفت: من دو سؤال از شما دارم. اولین پاسخش آری و دومی پاسخ نه دارد. سؤال اول: آیا هیچ تغییری از زمان روحانی ایجاد شده؟ پاسخ جمعیت: نه. سؤال دوم: آیا امیدی برای تغییر هست؟ پاسخ جمعیت: آریافتخار بزرگی برای من هست که با رهبران سیاسی آمریکا از هر دو حزب در این گردهمایی شرکت بکنم ولی شما ستاره این گردهمایی هستید. شما گفتید تغییری ایجاد نشده است. بیشتر از قبل افراد اعدام شدهاند. بیشتر از قبل مردم تحت حکومت روحانی سرکوب شدهاند. او گفت زندانیان سیاسی را آزاد میکند اما اینکار اتفاق نیافتاد. آیا رفتارشان تغییر کرده است؟ خیر! مردم سوریه با نسلکشی مواجه هستند. آنها در خاورمیانه با حقوقبشر میجنگند. هیچ تغییری ایجاد نشده است. اما سؤال دیگری کردیم که آیا برای ایران دموکراسی و آزادی و تغییر قابل تصور است؟ جواب شما آری با مریم رجوی با مردم آزادیخواه ایران و آنان که او را در این گردهمایی نمایندگی میکنند میباشد. من چند سالی است که همراه شما هستم و در این گردهماییها آمدهام و هرگز چنین گردهمایی بزرگی را ندیدم.
۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه
اعتراضات کارگري در مرودشت - اردبيل و يزد ب
اعتراضات کارگري در مرودشت - اردبيل و يزد ب
به
گزارش ايران خبر در 7 ارديبهشت 94 :
1)
اعتراض
کارگران در مرودشت- روز پنجشنبه 7خرداد 94 جمعي
ازکارگران کارخانه لوله سبز مرودشت به پرداخت نشدن 6ماه حقوق عقبافتاده و عيدي و
پاداش اعتراض کردند و درمحوطه کارخانه تجمع کردند.
2)
اعتراض کارگران در اردبيل-
روز پنجشنبه 7خرداد 94 کارگران کارخانه بشارت توليدکننده فراوردههاي گوشتي در
اردبيل به پرداخت نشدن 5ماه حقوق عقبافتاده اعتراض کردند.
3) اعتراض کارگران يزد-کارگران کارخانه سراميک الماس يزد روز پنجشنبه 7خرداد 94 در اعتراض به عقب افتادن 5ماه حقوق در محوطه کارخانه تجمع کردند.
ديروز امروز فردا
دیروز، امروز، فردا
گویی همین دیروز بود که آخوند هرزه وجنایتکاری بنام حسینی ! زندانیان سیاسی بند
4 وکیل آباد مشهد را بالاجبار درصحن حیاط زندان به صف کرد. باد در غبغب انداخت وعقده
گشایی کرد. آخوندک خمینی صفت برای تحقیر زندانیان قهرمان ، خطاب به آنها ازجمله گفت:
" اینهمه دم ازخلق قهرمانتان نزنید. گذشت آن دوران.اعضای نزدیک خانواده خودتان
سربه هزاران نفرمیزند. هزاران وصدها نفرلازم نیست غیرت کنند ده ها نفربه نمایندگی ازهمه
درحمایت ازشما جلوزندان وکیل آباد جمع بشوند..."
نتیجه حرفش این بود که همه چیزتمام شده است وشما ول معطلید. بیهوده آب درهاون نکوبید
، مقاومت را بس کنید.
یادمان هست درآن دوران، قاتلان حرث ونسل مردم ایران هزارهزارسرها بردار میکردند.شکنجه
های قرون وسطیی همه روزه ازمبارزان راه رهایی مردم ایران پروخالی می شد. آنها حتی اجازه
دفن وکفن مبارزان ومجاهدان را برخانواده ها برنمی تافتند. اشک افشانی برسرمزارعزیزان
هم ممنوع بود. نفسها درسینه ها حبس وسرها درگریبان میخواستند. جهان غارتگر هم عمدا
نمی خواست خبردارشود که برمردم ایران چه گذشته و میگذرد؟!
"دیروز" خون فشان درادامه راهش به" امروز" رسید.
ماشین بیرحم کشتار دمی ازچرخش باز نایستاد.چوبه های دارودرفش درهرکوی وبزن همچنان پابرجاست.
بگیروببند ، شکنجه وزندان همزاد این نظام اهریمنی است. برغم همه این شباهتهای صوری
دراعماق اما ، گربنگریم چیزی درحال تغییراست.
امروز مزدوران ریزودرشت نظام وبزرگ عمامه دارانش ازسایه خویش نیزدرهراسند. درتبریز
ازترس شورش مردم دراعلام نتیجه مسابقه فوتبال توسط سربازان بدنام نظام دست کاری میشود.
درمهاباد به انتقام خبرخود کشی زنی زحمتکش که مورد تجاوزحرامیان قرارگرفته است مردم
به خیابانها میریزند. دربولتن داخلی سپاه گفته میشود همه شهرها، همچون مهاباد مبدل
به بشکه باروت شده اند. بشکه باروت آماده انفجار.یک شلیک میتواند خرمنی ازآتش خشم خلق
را مشتعل سازد. خبرهای داخلی نظام گویای تاخیروترس دراعلام علنی گرانی بنزین است .یکی
ازمسئولان وابسته به نظام اعتراف می کند اصلی ترین دلیل این گونه خبررسانی، ترس و واهمه
از فوران آتش خشم مردم به ستوه آمده ایران است.
انتقاد زنان آزاده، نسرین ستوده ونرگس محمدی درچهارچوب قوانین همین نظام به شدید
ترین وجه پاسخ داده میشود.
مقاومت ایران ومردم ایران باتقدیم صد وبیست هزارشهید جهان را خبردارکرده اند. علایم
ونشانه ها ازدیروزتا امروزحاکی ازتغییرات کیفی است. فردا وفرداهای تعیین کننده وامید
بخش درراهند.
بیست وسوم خرداد 94 درتاریخ ایران وایرانی میتواند یکی ازاین روزهای تاثیرگذارباشد.
مردم ایران ومقاومت سترگش مصممند این روزرا بنام صدای بی صدایان درتاریخ ایران زمین
به ثبت برسانند.
میخواهند صدای مادران بغض کرده وپدران داغداردهه شسصت بشوند که جهان
خبردارشان نشد. میخواهند صدای مادران قیام هشاد وهشت باشند.می باید فریاد رسای کارگرانی
باشیم که تن به شعله های آتش سپردند. کارگرانی که طاقت نگاههای گرسنه فرزندان خویش
را نداشتند .میخواهند فریاد رس زنانی بشوند که توسط عمال رژیم زن ستیزمورد تجاوز واسید
پاشی قرارگرفتند. میخواهند پژواک صدای بی صدای لشکرکودکانی باشند که درکوچه ها وخیابانها
سلاخی میشوند. وسرانجام میخواهند ومیخواهیم پژواک صدای صبا هفت برادران بشویم .مجاهد
خلقی که درآخرین لحظه عمرپربارش خطاب به ارتجاع واستعمار گفت ما تاآخرایستاده ایم.
میخواهیم صدای ندا حسنی ها بشویم که برای رهایی مردم ومقاومتش تن وجان خودش را شعله
ورساخت.
پیام رسان صادق نداها وصباها وهمه آزادیخواهانی که دیروزبرتیرکهایی اعدام بوسه
زدند . ستارها و فرزاد کمانگرها، ریحانه ها وفرینازخسرویها که در دفاع ازآزادی وشرف
خویش ، جان دادند و به خامنه ای" نه " گفتند!
میخواهیم فریاد بزنیم ایران وایرانی خواهان سرنگونی تام وتمام ولایت آخوندی درایرانند.
میخواهیم به مماشاتگران غارتگر برسانیم که دست نوازش ازسرآخوندها بردارند. میخواهیم
بگوییم ایران وایرانی صاحب دارد.
امروز ادامه دیروزاست وفردا ادامه امروز. فردا را دریابیم وشکارش کنیم. وعده همه
آنهایی که درد مشترک وطن وآزادی میهین درزنجیردارند 23 خرداد نود وچهاردر میتینگ عظیم
ویلپنت پاریس.
محمد قرایی- سوئد
خرداد نودو چهار
۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه
سازمان مجاهدين خلق ايران - در چهل سومين سالگرد حنيف نژاد خاطراتي از زبان يارانش
در چهل سومين سالگرد حنيف نژاد خاطراتي از زبان يارانش
آن روزها براي كندن از محيطهاي خانوادگي و دوستان عاطفي و فاصله گرفتن با دنياي
عاديگري، سعي مي كردم عواطف خانوادگي را درمقابل عواطف انقلابي كوچك بشمرم يا به نفي
صوري واقعيتها بپردازم، اما محمدآقا درتفسيري
تكان دهنده و به غايت بدهكارانه از آيه » مالكم لا تقاتلون في سبيل الله والمستضعفين
من الرجال والنساء ….چرا در راه خدا و انسانهاي بي پناه وتحت ستمي كه راه به جايي نبرده
دست ياري مي طلبند، مبارزه نمي كنيد و… آيه 75 سوره نساء « مرا سر جايم نشاند و نشان داد كه به عنوان عنصر
آگاه و انقلابي، بايستي حتي درمقابل كاستيهاي ديگران، خودم را مديون و بدهكار بدانم ، او متقابلا
ارزشهاي واقعي اطرافيان و مردمي را كه با آنها سروكار داشتيم برمي شمرد و دررابطه با
خانواده نيز نشان مي داد كه چگونه مي شود در اوج دوست داشتن آنها، به مبارزه حرفه يي
روي آورد وتازه آنها را هم كه آماده همه گونه فداكاري هستند، جذب مبارزه كرد، بعداز اولين ديدار،تا چند روز از
خود بيخود بودم، انگار با احساس بي وزني روي
ابرها حركت مي كردم،حتي چند بار پدر و مادرم
پرسيدند كه مهدي مگر چه شده؟ و تو در چه عالمي هستي؟
ولي راستي راستي، در درون من اتفاقي افتاده بود، با تب وصل از درد بيگانگي
درآمده بودم، در زندگي 2بار ديگر شاهد چنين لحظه يي بودم، روزي ازروزهاي آبان51 در
زندان شماره 3 قصر، مسعود را نشناخته پيدا كردم و در وجودش رمز بودن را، يك بار ديگر هم در زمستان 54
در سلولهاي بند 6 كميته، وقتي ديگربار صدايش را شنيدم ، در يك چشم به هم زدن صاحب همه چيز شدم، ازآن پس
كميته و ساواك با تمام دژخيمانش پوشالي بيش
نبود.
اما دومين ديدار با حنيف، گمان مي كنم وقتي بود كه ما ديگر يك تيم 3 نفره شده بوديم،
قبل ازارتباط با سازمان، با تفاسير مختلف قرآن آشنايي داشتم، تا آن جا كه به همراه يكي از همكلاسيهاي آن زمان، باورمان شده بود كه
ما هم مي توانيم كم كم تفسيري برقرآن بنويسيم… به خصوص كه مقداري هم فلسفه
و منطق و فقه و اصول خوانده بوديم، به همين جهت در زنگ قرآن و نهج البلاغة حنيف، فكر مي كردم
دست پري در اين زمينه دارم، اما وقتي او شروع به تفسير آيات سوره محمد كرد،
تمامي دستگاه حقيرم فرو ريخت: »الذين كفروا
وصدوا عن سبيل الله اضل اعمالهم /والذين آمنوا
وعملواالصالحات ….آنان كه كفر ورزيدند و سد راه خدا شدند، اعمالشان را تباه كرد، و
آنان كه ….«، حالا گويي تك تك آيات قرآن، پيام وحرف روشني دررابطه با مبارزه روزمان داشتند، يادم هست كه دراولين جلسه بحث شناخت هم ، دريچه
هاي دنياي تازه يي به رويم گشوده شد و به راستي پديده هاي اطرافم را جور ديگري مي ديدم،
در همان اولين نشستها، محمدآقا تصويري
از پروسه زيباي تكامل جهان از ابر اوليه تا
انسان را برايمان تشريح كرد، شايد مي خواست در قدم اول ما را با هويت انساني خود كه
پيوند با خدا و هستي است، آشنا كند، سپس بحث را در ارتباط باتوده هاي مردم و ستمكشان
به بلوغ خودش رساند و مسئوليت انقلابي ما را در يك دستگاه منسجم آرماني خاطرنشان كرد،
حنيف پيچيده ترين بحثها را با مثالهاي ساده از زندگي روزمره وملموس خودمان زنده مي
كرد، درميان صحبتهايش لحظاتي مي گذشت كه هيچ كس حتي پلك هم نمي زد و بارها استكان چاي در دستهايمان سرد
و فراموش مي شد، يادم هست كه در اولين نشست تيممان وقتي او خداحافظي كرد ورفت، مدتي
ما سه نفر بي حركت فقط به همديگر نگاه مي كرديم و بعد آهسته از هم مي پرسيديم كه راستي
او كيست؟ و اين حرفها را از كجا مي زند؟ و اصلا جريان ازچه قرار است؟ لحن كلام و اصطلاحاتش
به زودي وارد فرهنگ روزمره ما شد،
درهمان جلسات اول، وقتي بچه ها از محفلهايي
كه قبلا در آن بودند يا مي شناختند، با دافعه
ياد مي كردند، محمدآقا موضعي متفاوت داشت،
او با اين كه به وضوح به ماهيت اين محفلها
به مثابه سد و مانعي درمقابل مبارزه انقلابي اشاره مي كرد، اما معتقد بود كه بايد سراغ
اين محفلها برويم و افراد مناسب و نخبه را ازميان آنان عضوگيري كنيم، واقعيت اين بود
كه عمده كادرها و اعضاي سازمان درسالهاي 48 تا 50 ازميان همين محفلها عضوگيري شده بودند،
محمدآقا مي گفت اين محفهامانند گلدانهايي هستند كه گلها را درآن قلمه زده وآماده تكثير
كرده اند، ما بايد به ميانشان رفته و قلمه هاي خودمان را انتخاب كنيم، چون اگر بيشتر از اين در آن جا بمانند، خراب مي شوند،
نگاه حنيف به پديده ها هيچ وقت از زاويه سلبي و نفي نبود بلكه معتقد بود كه يك
انقلابي مي تواند و بايد از امكانات حول وحوش خودش درجهت مبارزه
حداكثر استفاده را بكند،
دررابطه با رهبران ملي وشخصيتهاي تاريخي، ميهني و مذهبي، هيچ كس را به اندازه او
مدافع حقوق اين رهبران وحافظ شأن وحرمت آنها نديدم، و اين همان سنتي است كه لايزال در سازمان
مجاهدين زنده و پابرجا مانده است، يك روز جمعه در مسير بازگشت از قله توچال، كه تقريبا
همه هفته به آن جا يا كوههاي اطراف مي رفتيم، يكي از بچه هاي اكيپ عليه جنبشهاي رفرميستي
صحبتهايي مي كرد،
و در اين ميان او به جمال عبدالناصر هم اشاره يي كرد، اما محمدآقا بلافاصله حرفش را قطع كرد وگفت اگرچه
ما معتقد به جنبشهاي رفرميستي نيستيم، اما خودمان هنوز تئوريمان را ماده نكرده ايم
وتضادهايي را كه آنها در كادر اعتقاداتشان حل كرده اند، حل نكرده ايم، پس اين خيلي
قابل انتقاد است كه پيش از آن كه در صحنه عمل به آزمايش كشيده شويم، به قضاوت عليه
آن مردان ملي و وطن پرست بنشينيم،
حرفهاي او براي همه ما جديد و قابل توجه بود،
آن روز اين تحليل را درسطح عموم بچه ها به بحث گذاشتند و سرانجام يك تجربه آموزشي تازه درمورد برخورد اصولي و انقلابي با جريانات و رهبران ملي
از مصدق تا ناصر و ديگران به همه منتقل شد، من هرگز درطول ساليان بعد نديدم كه به رغم هرگونه اشكال و نقصي هم كه در تئوري
و مشي جنبشهاي رفرميتسي وجود داشته يا مورد نقد ما قرار داشته باشند، اما ذره يي ازعظمت
و ارزش رهبران صديق آنها در اذهان ما كاسته شده باشد، در همين راستا بايد اشاره كنم
كه احترام و ارجگذاري نسبت به ديگر گروههاي سياسي و انقلابي، كه با دشمن اصلي مي جنگيدند،
نيز از زمرهٌ همين سنتها و ارزشهاي انقلابي است كه حنيف كبير در سازمان ما بنيانگذاري
كرد،
اين بحث علاوه بر اين، يك نخ نبات ديگر هم دارد كه به صورت يك ارزش و يك فرهنگ در سازمان ما
جاري شد، ارزش اين است كه تا زماني كه مجاهدين كاري را ماده نكرده اند، اساسا از خرج
كردن آن به نام خودشان وشعاردادنهاي بي محتوا اكيدا پرهيز مي نمايند و ادعاي آن را
هم نمي كنند،
صحبت كردن درباره محمدآقا و آموزشهاي
او سردراز دارد، زندگي درپرتو رهبريش هرروز و هرساعت آميخته با درسها وتجربه هاي بي
همتايي بود، او براي انتقال آموزشهاي خود به سطح سازمان از شيوه هاي جالبي استفاده
مي كرد، يك روز زمستان وقتي وارد پايگاه شديم ديديم كه سطلي كه براي كاغذهاي باطله
گذاشته بوديم ريز ريز شده است، اول به ذهنمان زد كه نكند يك فرد غريبه وارد خانه شده
باشد،ولي به زودي متوجه شديم كه محمدآقا خواسته به اين صورت درسي به خاطر خطايمان به
ما بدهد، او بعدا گفت چرا با گذاشتن اين سطل درپايگاه خود لانه شيطان درست كرده ايد؟
چون به جاي اين كه مدارك سوزاندني را درجا ازبين ببريد، آن را در اين سطل مي اندازيد
وحداقل تا شب براي آن مهلت قائل مي شويد درصورتي كه ممكن است حادثه در همين ساعات اتفاق
بيفتد و در يك بازرسي تصادفي ساواك همين سطل موجب لو رفتن سازمان گردد،
محمدآقا معتقد بود كه بهترين وقت آموزش حين عمل است و از آن مهمتر هنگامي است كه
خطايي صورت گرفته باشد، اومي گفت با اشتباهات نبايد استاتيك برخورد كنيم چون آن طوري نمي توانيم
از آن درس بگيريم، برخوردمان با اشتباه وخطا بايد ديناميك باشد، يعني هميشه آثار وعواقب
يك خطا را درطي پروسه وتا نقطه انتهايش بررسي كنيم، وي توضيح داد كه
في المثل درمورد همان سطل كاغذهاي سوزاندني، اين اشتباه ممكن است فقط يك بار
در يك خانه تيمي اتفاق بيفتد و حادثه يي هم رخ ندهد،اما اگر جلو اين برخورد ليبراليستي
گرفته نشود، مي توان تصور كرد كه اشتباه به خانه هاي ديگر نيز سرايت كند و كافي است
ساواك به يكي ازخانه ها شك كرده به آن جا بريزد وچنين سندي را پيدا كند، در اين صورت
ابعاد فاجعه بار اشتباه ممكن است غيرقابل جبران باشد، بنابراين با ديناميك ديدن مي توان ابعاد اشتباه
را حدس زد وجلو آن را گرفت، تكيه كلام او اين بود كه از هرگرم شكست بايد خروارها تجربه
آموخت،
درجريان ضربه سال 49 كه 6نفر از كادرهاي
سازمان ، هنگام رفتن به فلسطين در دوبي دستگير شده و درشرف تحويل دادن به رژيم شاه
بودند، برخورد محمدآقا واقعا درخشان بود، او همان طور كه خودش گفته بود، از هرگرم اين
ضربه خروارها درس وتجربه براي سازمان به ارمغان آورد، در آن جا هم پس از جمع وجور كردن شرايط و ايجاد
آمادگي براي جلوگيري ازضربات بعدي، آن چه ذهن محمدآقا را گرفته بود، جمعبندي صحيح از
ضربه و درآوردن رهنمودها و آموزشهاي آن براي كادرها بود، او قبل از اين كه بخواهد به
جمعبندي اشكالات بپردازد ابتدا موضع ونحوه برخورد افراد را در مواجهه با ضربه، هرچند
هم كه سخت باشد، تصحيح كرد، اين خاطره مرا به ياد دستاوردهاي نفيس برادرمسعود درهمين رابطه مي اندازد كه تاكنون چه
ضربه ها كه او آنها را براي سازمان ومقاومتمان تبديل به پيروزي كرده است، يكي از شاخص
ترين آنها، ضربه اپورتونيستي سال54 بود كه
درجريان آن سازمان مجاهدين تماما منهدم گرديد،
برخورد خودبه خودي تمامي مجاهدان باقيمانده اين بود كه بايد بنشينيم و ضعفهايمان را كه منجر به اين ضربه شده درآوريم، اما مسعود يك تنه ايستاد و به اين برخورد اكيدا
انتقاد كرد، او گفت در زير ضربه، برخورد درست
اين است كه ازقضا اول ببينيم چه نقطه قوتهايي داشته و داريم ، بايد ابتدا محكم بر روي
نقطه قوتها بايستيم و سپس از آن جايگاه به جمعبندي ضربه و اشكالات بپردازيم، ضربه سال49
هم مي توانست فاجعه بيافريند، حنيف نژاد بايد
يك سازمان سراسري را كه همه افراد آن هم علني بودند، جمع وجور مي كرد، يادم هست يك
روز در تمامي خانه ها بچه ها مشغول سوزاندن مدارك بودند، محمدآقا مي گفت كسي كه وارد
ميدان مبارزه مي شود؛بايد انتظار ضربه را،
به خاطر نكرده ها و اشتباهاتش، داشته باشد، اما اين ضربات نه تنها نبايد او
را ازپاي درآورد، بلكه بايد او را آبديده تر و باتجربه تر از گذشته ارتقا دهد، حنيف
نژاد سپس آيات 137 تا 144 سوره آل عمران را برايمان خواند و تفسير كرد،
»قدخلت من قبلكم سنن فسيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذبين
هذا بيان للناس و هدي وموعظة للمتقين ولاتهنوا ولاتحزنوا وانتم الاعلون ان كنتم مومنين
ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله وتلك الايام نداولها بين الناس وليعلم الله الذين
آمنوا و…«،
»همانا سنتهاي خداوندي حاكم بر روند تاريخ، قبل از شما هم جاري بوده
است، پس با مرور به تاريخ گذشته، عبرت آموزي
كنيد و عاقبت تكذيب كنندگان را بينيد، اين
يك آموزش و روشنگري براي مردم و رهنمود عملي براي تقوا پيشگان است، مبادا دربرابر ضربه سست و اندوهگين شويد
…اگر به شما مصيبتي رسيده همانا به دشمن شما هم نظير آن رسيده است و ما اين روزگاران را بين مردم مي گردانيم تاخدا
ايمان آورندگان را بشناسد و…«
درعمل هم ديديم كه سازمان توانست با تسلط كامل، ضربه يي را كه مي رفت تمام موجوديت
سازمان را به خطر بيندازد، خنثي كند وبا يك طرح پيچيده وحساس كه درواقع اولين عمليات
بزرگ سازمان بود، هواپيماي عازم ايران را در بغداد فرود آورد،
به علاوه از دل همين ضربه بود كه سازمان به يك سازماندهي جديد سه شاخه يي
به جاي يك شاخه يي دست يافت، چيزي كه سلامت
امنيتي و اطلاعاتي بيشتري را درشرايط پليسي آن روزگار براي سازمان تأمين مي كرد،
گفتن خاطره ها درباره حنيف كبير به سادگي پايان يافتني نيست، چرا كه هرخاطره، خود تداعي كننده خاطره يا خاطره هاي ديگري
است و اين رشته هم چنان ادامه خواهد داشت،اما من از خاطراتي شروع كردم كه مي خواستم شرايط و وضعيت عمومي و سرگشتگي روشنفكران مذهبي
را درآن روزها ترسيم كنم، پس دوباره به همان حرفها برمي گردم، در يك كلام ما سرگشتگاني
بوديم كه يا بايد براي پاسخ به انگيزه هاي انقلابي خودجذب قطب ديگر م شديم، يا به عنوان
تكنوكراتهاي راستگو به استخدام دستگاههاي پول ساز يا چهره ساز درمي آمديم، يا اگر هنوز تجربه نداشتيم
اول در دام انديشه هاي مذهبي متجدد نماي خرده بورژوازي افتاده مدتي سرگرم و تخدير يا
تسكين مي شديم وسپس تشنه لبان به لب چشمه باز مي گشتيم،
آري اين چنين بود كه حنيف كبير حرف جديد و فتح المبين ايدئولوژيكي خود را كه طرح
مرزبندي واقعي بين استثماركننده و استثمارشونده
به جاي مرزبندي صوري بين باخدا و بي خدا بود، به صحنه آورد وبدين ترتيب توانست اسلام
ناب انقلابي را ازپشت ابرهاي 14 قرن ارتجاع اموي وعباسي بيرون بكشد و به مثابه منسجم ترين، كامل ترين وچپ
ترين تئوري راهنماي عمل انقلابي عرضه نمايد،
ديري نگذشت كه سيل تشنه كامان به سوي مجاهدين
روانه شد وما شاهد بوديم كه درآن رستاخيز، چگونه هرعنصرمسلمان و مبارزي از روشنفكر
و دانشگاهي تا آخوند و بازاري راه خود را به سوي مجاهدين مي گشود وبرديگري پيشي مي
گرفت،
همين رفسنجاني يا رباني شيرازي، درزندان قزل قلعه، وقتي درباره مسائل ديني و اسلامي
مورد سؤال قرار مي گرفتند، مي گفتند مجاهدين كه هستند، از آنها سؤال كنيد، چرا ازما
مي پرسيد؟
رفسنجاني به كساني كه بعد از زندان به ديدنش رفته بودند گفته بود: اگر اسلام مي
خواهيد، فقط مجاهدين، او خودش نقل كرده بود كه در برنامه هاي گردهمايي داخل زندان كه
هركس راجع به تخصص خودش صحبتي براي جمع مي كرد، وقتي از ما مي خواستند كه راجع به اسلام
و اين قبيل مقولات صحبت كنيم، ما خجالت مي
كشيديم كه درمقابل مجاهدين حرف ديگري داشته باشيم، مي گفتيم اگر بحث اسلام است كه اينها
بهتر از ما اسلام را شناخته اند، اگر بحث قرآن است كه بهتر ازما مي دانند، اگر نهج
البلاغه است كه آشناييشان خيلي بيشتر از ماست،
رباني شيرازي در زندان قصرسال 52 و 53
به مسعود مي گفت كساني را كه سؤال نجس و پاكي مي كنند، سراغ من بفرستيد
تا جواب بدهم وشما وقتتان را صرف اين كارهاي جزئي نكنيد،
عسكراولادي در زندان مشهد سال 52 به
مجاهدين التماس مي كرد كه حفظ اسلام و فرهنگ اسلامي جوانان از عهده ما خارج است، و
اين كار شماست، بنابراين كارهاي صنفي مربوط به زندگي جمعي را به عهده من بگذاريد وشما
به حفظ آرمان اسلام و توحيد بپردازيد،
رفسنجاني به خميني هم توصيه كرده بود كه از مجاهدين حمايت كند تا از صحنه عقب نيفتد،
او افزوده بود كه خميني بدون مجاهدين حتي آب هم نمي تواند بخورد،
اين چنين بود كه بنيانگذاركبير مجاهدين محمد حنيف نژاد »نقاب ازرخ دين زدود و پيوند قرآن وسنت نمود«، همان پيوندي
كه براي نخستين بار توسط او بين قرآن ونهج البلاغه برقرار شد و اين كه مجاهدين توانستند
از طريق مباحث ماندگاري چون .دبناميسم قرآن.،
وحدت ماهوي سنت و حديث را با قرآن مجيد به اثبات برسانند، راستي كه
چه تفاوت عظيمي است بين دنياي سرشكستگي جوانان و روشنفكران مسلمان و انقلابي
، با دنياي افتخار و شكوه و عظمتي كه حنيف كبير براي آنان، براي مجاهدان، براي مبارزان و آزاديخواهان و براي اسلام و ايران
به ارمغان آورد، درست نمي دانم درجايي خواندم يا شنيدم كه از نقش حنيف نژاد درجنبش
و انقلاب ، به عنوان »پدري در عين جواني«، ياد شده بود، درسالهاي بعد بسيار ديده شد، در دانشگاهها و ديگر
محيطها كه بسياري از مبارزان جوان انقلابي كه مذهبي هم نبودند، به پشتگرمي نيروهاي
مجاهد خلق، قوت قلب مي گرفتند و پايشان را بر زمين مبارزه محكم مي نمودند، آري اين چنين بود كه از
انديشه حنيف آن نور وحقيقتي طلوع كرد كه همه جا را تسخير خواهد كرد…
اشتراک در:
پستها (Atom)