۱۳۹۳ بهمن ۱۳, دوشنبه

جهنم بنياد گرائي محمدرضا طامهي از رزمگاه ليبرتي

 محمدرضا طامهي از رزمگاه ليبرتي


تصاوير فوق صحنه مزار اشرف قبل و بعد از تخريب آن توسط نيروهاي شبه نظامي جنايتكار تحت فرمان هادي عامري مي باشد.هادي عامري يكي از عوامل رژيم ايران در عراق است كه جزو ليست حقوق بگير هاي نيروي تروريستي قدس ميباشد.
با ديدن اين تصاوير به ياد گفته يك كارشناس حقوقي يمني افتادم كه گفته بود، هر جا كه رژيم ايران وارد شود جهنم را با خود به همراه خواهد داشت.
براي لحظه اي تامل كردم و يك صدم ثانيه افكار من به تمامي دنيا هر جا كه يك مجاهد بخاك سپرده شده است پرواز كرد.در عراق من از اشرف به كربلا رفتم جائيكه دكتر كاظم رجوي كه حقوق بشر را با خون خود نوشت و در كنار جنگاوران ارتش آزايبخش كه جان خودشان را براي ريشه كن كردن جهنم بنيادگرائي فدا كردند آرميده است.از آنجا به بغداد رفتم جائيكه بهترين دوست من محمود برنافر كه در حمله موشكي به كمپ ليبرتي به شهادت رسيد به خاك سپرده شده است. از آنجا به شمال عراق رفتم به سليمانيه جائيكه مادر فاطمه زائريان و سه تن از برادرانش آرميده اند.اينبار آنها بدليل خيانت عده اي كه شرف خودشان را به بنياد گرائي فروخته بودند به شهادت رسيدند. دختر چهار ساله وي هنگام شهادت در بغلش بود.
از عراق به ايران رفتم به گورستان بهشت زهرا.روز جمعه است و خاله فاطمه مشغول جارو زدن و آب پاشي سنگ قبر دو دختر و دو پسر خود است كه سال 1980 اعدام شدند.او بعد از زيارت مزارشان عكس هاي آنها را با خود به خانه برميگرداند.اما به سمت ديگري از حومه شهر تهران مي روم به گورستان خاوران در آنجا صحنه ديگري است.مادران داغدار سياه پوش همگي كنار هم در يك نقطه جمع شده اند بخاطر اينكه عزيزانشان پس از محاكمه هاي چند دقيقه اي اعدام شده و در گورهاي جمعي بخاك سپرده شده اند.
سرم را بلند كردم و افكارم را به شمال ايران بردم آنجا كه مادر كوشالي يك مجاهد ناشناس را به تنهائي در زير زمين خانه خودش بخاك مي سپارد.هيچكس نام اين مجاهد را نمي داند.اين مادر قهرمان بعدا در پاريس حيات را بدرود گفت و در آنجا آرميده است.
از آنجا به آلباني مي روم جائيكه مجاهديني كه بدليل محاصره پزشكي ظالمانه در كمپ ليبرتي زجركش شده و جان خود را از دست داده اند.آخرين آنها اصغر شريفي بود كه در حمله موشكي سال 2013 در ليبرتي مجروح شده بود و بدليل اين جراحات جمعه گذشته به شهادت رسيد..
اما اينجا متوقف نمي شوم به كپنهاگ مي روم.جائيكه احمد ذوالانوار برادر كاظم دوالانوار از اعضا برجسته مجاهدين كه بدست رژيم شاه به شهادت رسيده بود بخاك سپرده شده است.من خودم شخصا احمد را در گورستان شهر كپنهاگ بخاك سپردم در زير يك درخت گردوي بزرگ كه سايه خود را براي آرامش ابدي بروي سنگ قبر وي  گسترانده است.او در كراچي پاكستان مورد تهاجم تروريست هاي رژيم ايران قرار گرفت و براي معالجه به دانمارك منتقل شد ولي ديگر دير شده بود.
اما از دانمارك بلافاصله به پاريس مي روم جائيكه فرشته آواز ايران زمين مرضيه در كنار بسياري از مسئولين بلند پايه مجاهدين بخاك سپرده شده اند.
نهايتا از اقيانوس رد شده وبه آمريكا مي روم.جائيكه علاالدين نوري كه براي كمك مالي به مجاهدين مبل مي ساخت و هنگام خاموش كردن آتش كارگاه خودش جانش را فدا كرد.
همانطور كه سعي ميكردم افكارم را نهايتا جمع و جور كنم به تقويم روي كامپيوترم نگاه كردم 12 بهمن بود. درست 10 روز قبل از سرنگوني رژيم ديكتاتوري شاه كه روزي توسط جيمي كارتر بعنوان جزيره ثبات در خاورميانه معرفي شده بود.
يك نفس عميق كشيدم و در تلاش براي اينكه خشم و انزجارم از تخريب مزار مجاهدين دراشرف را كمي آرام كنم به هادي عامري گفتم اگر اجداد تو 1400 سال پيش توانستند زمين كربلا را براي زدودن آثار حماسه  امام حسين به توبره بكشند زميني كه هر ساله ميعادگاه ميليون ها نفر است  تو هم مي تواني همين كار را با مزار مجاهدين بكني

نهايتا خطاب به دوست و برادر گرامي ام از يمن ، تو دقيقا درست گفتي كه هرجا رژيم ايران قدم مي گذارد جهنم را با خود مي آورد همان كاري كه الان در يمن كرده ولي بايد اينرا نيز ايمان داشته باشي كه اين جهنم نهايتا به درب خانه خودشان در تهران خواهد رسيد و اين واقعيتي است در آينده نزديك
بهاي آزادي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر