۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

فلاكت در حضيض, شكوه در اوج



گير افتادن خليفه ارتجاع در لوزان سوئيس طوري كه حتي رئيس جمهور ايالات متحده هم در مصاحبه با نيويورك تايمز, او را بر سر دوراهيِ «پذيرش نظارتي فراتر از پروتكل الحاقي و راستي آزمايي هايي كه تاكنون براي هيچ حاكميتي سابقه نداشته» و يا «پذيرش يك رويارويي با گزينة نظامي» قرار داد, همزمان با تار و مار شدن دست پرورده گانش در يمن كه منجر به دست بالا بردن ديكتاتور سابق آن شد و نيز چيده شدن پرو بال نيروي تروريستي قدس در عراق, همگي مبين تركيدن بادكنك هاي قدرت نمايي كاذب اين جرثومه بنيادگرايي و توحش است. بنابراين چارهاي براي خليفة ارتجاع, جز سركوب بيشتر در داخل كشور, افزايش بي سابقه اعدام ها و همچنين تشبثات بيشتر عليه آلترناتيو بالفعلش باقي نگذاشته است.
اما از آنجا كه با سقوط مالكي, رژيم درمانده آخوندي دستش در تهاجم نظامي و اقدام تروريستي عليه تنها هماوردش به ميزان زيادي بسته شده و در زمينة محاصره دارويي و پزشكي و قطع ارتباط مجاهدين با دنياي بيرون، از ديدار با خانواده هاي حقيقي شان گرفته، تا تماس با وكلا و روزنامه نگاران و… ديگر محدوديت بيشتري ازآن چه كه الان هست، نميتواند بكند، بنابراين به همان شيوة كهنه روي آورده كه دوباره تعدادي از مأموران و مزدوران اطلاعاتي خودش به اسم «خانواده»! را آورده و به جان ساكنان ليبرتي بي اندازد. چرا كه خط رژيم بخصوص در چمبرة بحرانهايي كه او را احاطه كرده, اين است كه مجاهدين در ليبرتي نبايستي احساس امنيت و آرامش داشته باشند تا به اين وسيله خليفه ارتجاع در آستانه نوشيدن جام زهر, بتواند موقعيت متزلزل خود در جنگ باندهاي حكومتي را به زعم خود مهار كند. به همين خاطر گشتاپوي آخوندي در حضيض فلاكت و درماندگي مجدداً وارد اين جنگ رواني شكست خورده عليه اشرفيان شده است.
در همين رابطه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت طي اطلاعيه يي به تاريخ 26 فروردين 94 خبر داد كه روز قبل ازآن, عوامل نيروي تروريستي قدس در كميته سركوب ليبرتي، يك گروه از مأموران وزارت اطلاعات رژيم آخوندي را با پوش «خانواده مجاهدان ليبرتي»! به محل گروهان پليسي كه به اصطلاح حفاظت كمپ ليبرتي را به عهده دارند, برده و پس از چند ساعت آنها را برگرداندند. در قسمتي از اين اطلاعيه گفته شده بود: «اين مأموران در حالي به ليبرتي منتقل شدند كه براي نزديك شدن به اين كمپ بايد از چندين نقطه بازرسي عبور كرد و رد شدن از آنها تنها با كمك نيروهاي امنيتي عراقي امكانپذير است».
هرچند كه مأموران پيشاني سياه گشتاپوي آخوندي كه براي آماده سازيهاي اين جنگ رواني در مهرماه گذشته به عراق آمده بودند در جمع بندي مذاكرات مفصلشان با سفير رژيم و ساير سردمداران نيروي تروريستي قدس در مصاحبه اي با تلويزيون المسار پيشاپيش به بي نتيجه بودن اين تشبثات اذعان كرده بودند.
زيرا رژيم آخوندي از بهمن 88 تا دي ماه 90 طي مدت نزديك به دوسال با 320 بلندگو در اطراف اشرف, از شكنجه رواني اشرفيان توسط مأمورانش كه آنها را «خانواده»! مي ناميد به جز رسوايي و انگشت نما شدن هيچ دستاوردي نداشت, طوريكه براي فرونشاندن غيض و كينه آن شكست خفت بار, مجبور به جنايت سبعانه شهريور 92 در اشرف شد.

رودرروي اين وضعيت پاره پاره و فلاكت بار خليفه ارتجاع, مجاهدين با يك جهش ايدئولوژيكي و انتخاب شوراي مركزي, متشكل از هزار زن قهرمان, آزمايش تحيرانگيزي از وحدت و انسجام سازماني, در سنگين ترين محدوديتها و بغرنج ترين شرايط منطقه به نمايش گذاشتند. امري كه شايسته ترين پاسخ به نياز اصلي يك جنبش يعني امر خطير رهبري و سازمان رهبري كنندةآن است و در تحولات آتي داخلي و منطقه اي نقشي سمت و سو دهنده و كيفي خواهد داشت. الگويي از ايستادگي و پاكبازي كه به مثابة يك سرمايه ملي و گنجينة تاريخي براي خلق قهرمان و منطقه, رودرروي ارتجاع و توحش آخوندي نويد بخش فردايي مترقي و شكوهمند خواهد بود.
از ايران افشاگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر