ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون. و مپنداريد كساني كه در راه خدا به شهادت مي رسند مردگانند, بلكه اونها زنده هستند و نزد پرورگارشون روزي داده مي شوند.
با تعظيم در برابر جسد پاك و مطهر شهيد بزرگ حقوق بشر و مقاومت عادلانة سراسري, دكتر كاظم رجوي, كه در 4 ارديبهشت در ژنو به دست تروريست هاي خميني به شهادت رسيد.
امروز زمين كربلا, در جوار مرقد مطهر سرور آزادگان حسين عليه السلام و همينطور جاودانه فروغ هاي ما در اينجا, مهمان, يار و همسفر بزرگواري رو مقدمش رو گرامي مي دارند. مهمان و ياري كه از خانوادة مسعوده و رايحة اون رو براشون به ارمغان آورده. مقدم اين مهمان عزيز بر همة شما و بر همة جاودانه فروغ هايي كه پيكر غرق در خونشون زير سم پاسداران خميني در خاك ايران له و لورده و در نورديده شد مبارك باد.
نمي دونم جاي گريستن داره يا نه. اگرچه كه مي دونم كه قلب هامون خونبار و دردمون جگرسوزه. ولي آخه شهيد بزرگ ما دكتر كاظم در سن56 سالگي به اوج, به اوج و آرزوي خودش كه شهادت در راه آزمانش بود رسيد و نه در عنفوان جواني. راهي بود كه خودش انتخاب كرده بود. نهايت آرزوش بود. فكر مي كنم همة نزديكان و همة خواهران و برادران تا اونجايي كه اون رو ديده بودن يادشونه, هربار كه مي اومد اينجا متقاضي بود كه اون رو جزء رزمندگان ارتش آزاديبخش ثبت نام كنند و به صف مقدم نبرد با خميني دژخيم بفرستند. آرزوي اون اين بود كه به صف مقدم نبرد بره و در اونجا به شهادت برسه. بارها به من ميگفت كه حتما من رو براي عمليات نهايي ثبت نام كن مي خوام تو صحنه باشم.
بارها از من مي پرسيد آيا امكان داره بعد از مرگم, من رو مجاهد خطاب كنين و روي سنگ مزارم مجاهد بنويسين. اين نهايت آرزومه.
ولي واقعيت اين بود كه اگر چه اون آرزوش به لباس رزمندة ارتش آزاديبخش دراومدن و شهيد شدن در صف مقدم جنگ نظامي ما با خميني بود, ولي اون سرداري از ارتش آزاديبخش بود كه در صحنة جنگ سياسي و بين المللي ما با خميني دژخيم به شهادت رسيد.
بارها سئوال مي كرد من مي تونم مجاهد باشم؟ در زمان حياتش بهش گفتم, الان هم تكرار مي كنم. مگر غير از اينه كه مجاهد نه يك اسم كه يك رسم, يك روش, يك آئين و يك زندگيه. مجاهد بودن يعني رها و آزاد از هرقيد و بند استثماري و بنده ساز. مومن به آرمان خلق و آزادي اون و مبارزه براي اون و به حق كه كاظم مجاهد, مجاهد زيست و مجاهد به شهادت رسيد و با خون خودش مجاهدتش رو مهر كرد و چه مجاهد والا قدر و پرارج و پر ارزشي.
اين شهيد بزرگ ما از ويژگي منحصر به فردي برخورداره, بخصوص براي من و مجاهدين و مقاومت سراسري. ويژگي منحصر به فرد اين شهيد تلاش بي وقفة اون براي حفظ جان مسعوده. مسعود در سال هاي 1350-1351 در شمار بنيانگذاران و مركزيت سازمان زير اعدام بود. تلاش هاي وقفه ناپذير و شبانه روزي كاظم بود كه از طريق مجامع بين المللي حقوق بشر و بخصوص بسيج كردن هر اونچه كه امكانات داشت در خارج كشور, رژيم شاه رو مجبور كرد كه لااقل در مقابل اعدام مسعود عقب نشيني كنه. به واقع اين اقدام كاظم بسي گرانقدر و پر ارج و پر ارزشه, كه با هيچ چيز ديگه قابل قياس و قابل مقايسه نيست و از اين بابت اين شهيد براي ما جايگاه ويژه و والايي داره.
بعد از اون هم كاظم از آغاز شروع مبارزة مسلحانة انقلابي و تشكيل شوراي ملي مقاومت, تمام زندگيش رو وقف دادخواهي خون تمام مجاهدان و مبارزان و تمام كسايي كه در حكومت خميني تحت ستم و شكنجه بودن كرد. در 9 سال گذشته روزي نبود كه كاظم آروم باشه. از اين كشور به اون كشور و تمام مجامع بين المللي رو تا اونجايي كه براش امكان پذير بود بر عليه رژيم خميني شوروند و هر سال براي مقاومت سراسري موفقيتي كسب كرد. به دنبال تلاش هاي كاظم بود كه 9 سال پياپي رژيم خميني جناياتش در سطح بين المللي افشا شد و هر سال محكوميت رژيم رو در نقض حقوق بشر به تصويب رسيد و چهرة كريه اون براي همة مردم دنيا افشا شد. از اين بابت بود كه رژيم دل پري از اون داشت بخصوص كه داغ ننگي رو كه كاظم بر اثر تلاش هاي خودش بر پيشوني رژيم گذاشته شده بود نمي تونست به اين سادگي پاك كنه و اون رو بپوشونه .
هر جا كه اون رو گير مي آوردن, در هر محفلي علنا و رسما اون رو تهديد به قتل مي كردند. اما كاظم كه گوشش به اين چيز ها بدهكار نبود. اونچه كه كاظم رو به لحاظ شخصي و شخصيتي ممتاز و برجسته مي كرد, تا به عنوان يك مدافع سرسخت حقوق بشر و آزادي مردم ايران بر عليه رژيم خميني مبارزه كنه و اين 9 سال از پا نشينه, قلب پاك و روح زلال و بي آلايش اون بود و ازطرف ديگر عواطف سرشار و عميقش به مسعود. نه فقط به عنوان اينكه اون برادرشه, عميق تر از اون و بالاتر از اون به گفتة خودش از اونجايي كه مسعود براش راهبرآرمانيش بود. به اون ايمان داشت و در اين راه با همه چيزش اومده بود. آره همه چيز, ازمقام, موقعيت, مناصب قبليش, شغلش و حتي زن و فرزندش. كاظم كسي بود كه بارها خودش مي گفت وقتي كه كار دارم حتي لحظه يي نگران و دغدغة زن و فرزندم رو ندارم. مسعود به او خيلي سفارش مي كرد. آخه خانوادة اون تنها در يك گوشة دنيا بود. هر بار در مقابل سفارشات مسعود ميگفتش كه من از اونها نگراني ندارم تو چرا نگراني. اونچه كه براي من مشخص و معين شده من بايد با همه چيزم تو اين راه بيام اين كه كمترين چيزه. خانواده من تنها باشه مگه هزاران خانواده در دنيا نيستن, بخصوص در ايران كه غريب و آواره افتادن و سرپرستي ندارن.
رژيم دل پري از اون داشت بهخصوص كه داغ ننگي رو كه كاظم بر اثر تلاشهاي خودش بر پيشوني رژيم گذاشته بود، نميتونست به اين سادگي پاك كنه، به دست و پا افتاد تا بلكه بتونه خودش رو از اين انزوا بين المللي در بياره. براي اين كار نياز داشت كه چهرة كريه خودش رو قدري رنگ و روغن بزنه و بزك كنه تا شايد مورد پسند شيطان هاي بزرگ و كوچك قرار بگيره. و همانطور كه همه تو جريانين اومد و جريان مفتضح اعزام هياتي به سرپرستي گاليندوپل ايران راه انداخت ومحصول اون گزارش خائنانه و رذيلانه بود. كه سعي داشت و تلاش كرد كه چهرة رژيم رو ازاين بابت قدري پاك كنه و بگه اونطور هم كه ميگن نيست, زندان هاي رژيم خالي شده, اون كارهايي كه ميكردن مال دورة خميني بود, دورة رفسنجاني كه ديگه از اين خبر ها نيست .يادمه بعد از جريان گاليندوپل و گزارش اون تلفني كاظم با مسعود صحبت مي كرد. خيلي برآشفته بود. ميگفت باور نمي كنم يك چنين جنايتي رو اونها مرتكب شده باشند. بعد به مسعود ميگفت فكر مي كنم من كوتاهي كردم و الا آخه اين چيه؟ مگه مي شه جوامع حقوق بشر اونهم تو اروپا يك همچين چيزي بدن بيرون. مسعود به او ميگفت اشتباه مي كني تو كوتاهي نكردي اين جريان پشت پرده است. بند و بست اينها با همديگه عميق تر از اين حرفهاست كه اينجا نه من نه تو نه ما بتونيم كاري بكنيم. ولي كاظم آروم نداشت. حتي نقل كرد كه باز در يكي از اين اجلاس كه رفته بوده به يكي از سركردگان (گاليندوپل) تف كرده بوده تو صورتش و اونهم از سوز دلش بود, بخصوص از اون گزارش. به واقع كه كاظم مدافع سرسختي براي حقوق بشر بود و جايي كه ديگه نتونست با قطعنامه و امضاء و كاغذ, چهرة كريه خميني, چهرة كريه خميني رو افشا كنه, اين مدافع سرسخت با خون خودش, خون 90 هزار شهيد و شكنجة 140 هزار زنداني رو دوباره زنده كرد و در تمام جهان به نمايش گذاشت.
فكر مي كنم كه الان روح كاظم خيلي شاده, داره مي خنده داره, به همة اونها ميخنده. ميگه ديدين شما تلاش كردين كه اينجوري خون مجاهدان و مبارزان راه آزادي و شكنجة همة زندانيان مارو اينجوري پامال كنين. ولي نذاشتم, ميزتون رو بهم زدم. حالا بعد از اين ديگه كي مي تونه مدعي بشه كه رژيمي كه در ژنو, در مقر اروپايي ملل متحد, در خاك كشور بي طرف جايي, كه حتي فاشيست ها جرات نكردن دست درازي كنند رژيمي كه اونجا كسي رو كه تنها جرمش دفاع از حقوق بشر و خون هاي به ناحق ريخته شده به زمين و شكنجه هاي در سياه چال ها بوده, كسي كه تنها جرمش اين بوده, رژيمي كه مياد و يك همچين كسي رو در اونجا تيرباران مي كنه و تير خلاص مي زنه, ديگه كي مي تونه چهرة اون رو بپوشونه؟
و به واقع خوشا به حال كاظم در راهش اونقدر استوار بود كه اونجايي كه ديگه تيغ اش نبريد خونش رو وارد ميدون كرد. سال 64 اين مصاحبه هايي كه سر نقض حقوق بشر كاظم داشت, توي روزنامه هاي مختلفي نوشته بودن. يك جملة خيلي جالبي از دكتركاظم نقل كرده بودند. گفته بود كه ما تاريخ حقوق بشر را با خون هايمان مي نويسيم و به راستي كاظم حرفش رو عملي كرد و مبارزي بود كه پاي حرف هاش خوابيد و اونجايي كه نتونست كارش رو پيش ببره با خونش كارش رو پيش برد و به حق كه پيش برد و به هيچ وسيله يي بهتر ازاين نمي شد ميزي رو كه چيده بودن تا رژيم رو تبرئه كنند بهم زد. من تو اين قضاياي جديد حقوق بشر و گزارش گاليندوپل خيلي فكر مي كردم. چه جوري ميشه ميز رژيم رو يه جوري بهم زد دست خودش نيست كه همه پشتشن. مقاومت چكار ميتونه بكنه. هنوز به جواب مشخصي نرسيده بودم. شهادت كاظم اگر چه خيلي دردناك بود ولي وقتي داشتم فكر مي كردم ميديم هيچ راه ديگه يي غير از اين نبود. كاظم با خون خودش مجبور بود كه اين راه رو بشكافه و الحق كه خيلي خوب شكافت.
كاظم يكبار ديگه با خون خودش اين بانگ رو برآورد كه, با خون شهداي مقاومت عادلانه و سراسري و با شكنجه و رنجي كه مردم ايران تحمل كردند, نمي شه معامله كرد, نميشه سر اون رو زير آب و زير خاك كرد. تا اين رژيم هست همينه و به همين دليل اين رژيم نامشروعه و اين تنها جانشين اين رژيم يعني شوراي ملي مقاومته, كه جانشين برحق اين رژيمه و مي تونه آزادي واقعي رو به مردم برگردونه و الحق كه شوراي ملي مقاومت هم با خون شهداي والامقامي چون كاظم رجوي, كاظم باقرزاده, حسن حبيبي و ساير مجاهدان راه آزادي صلاحيت و پايداري خودش رو مهر كرده و قطعا روزي اون به بار خواهد نشست.
شهادت كاظم در عين اينكه خيلي دردناك بود, نه مجاهدين و مبارزين و ارتش آزاديبخش و هواداران مقاومت رو بلكه سراسر دنيا رو به درد آورد و به صدا آورد. اغلب رسانه هاي بين المللي , مطبوعات, خبرگذاري ها خبر شهادت كاظم رو دادند و به شدت ابراز همدري كردند. بسياري از شخصيت هاي بين المللي اونقدر قشنگ كاظم رو توصيف و تشريح كردند كه دلم نيومد اينجا, اگرچه زير آفتابين چند تا از اونها رو براتون نگم.
مطبوعات سوئيس نوشتن كاظم رجوي افشاگر خستگي ناپذير عملكرد هاي كشورش بيشترين ضررها رو به دولت ايران در سالن هاي سازمان ملل وارد مي كرد. مطبوعات سوئد نوشتن كاظم رجوي بزرگترين منتقد رژيم, بزرگترين منتقد رژيم ايران در اروپا بود. يكي از شخصيت هاي بزرگ سوئيس نوشت اون براي ما هميشه يك نمونه و يك مشعل روشني بخش خواهد بود. و باز از اعضاي حزب سوسياليست سوئد نوشتن كه يكبار ديگر آيت الله ها توانستن نقشة قتل يكي از رهبران جنبش آزادي ايران را عملي سازند. اما آيت الله ها هرگز نخواهند توانست جنبش مجاهدين را به قتل برسانند.
شهادت كاظم در عين دردناكي اما خيلي تكون دهنده بود. هر ايراني آزاده و شريف, هر هوادار واقعي مقاومت و هر رزمنده ارتش آزاديبخش كه خبر شهادت كاظم رو شنيد, تكون خورد و با مشت گره كرده سوگند ياد كرد كه انتقام اون رو در جنگ بيشتر با خميني خواهد گرفت. و بازخواست كننده سئوال مي كرد كه چرا, چرا, چرا.
توي يكي نشست توي يكي از قرارگاه ها بودم. يكي از برادران سوال كرد چرا بايد همة بلا ها سر خانواده مسعود بياد؟ آخه چرا اينجوريه؟ اون شهادت اشرف همسرش, بعد شهادت منيره خواهرش و شهادت اصغر. بعد دستگيري و كتك فرزند شيرخوارش زنداني بودن فرزندان خواهرش منيره و بعد جلوي اونها مادرشون رو شكنجه كردن. پدر و مادر پير 80-70 ساله شو دستگير كردن و آزار و شكنجه كردن در زندان و حالا هم شهادت كاظم. بس نيست؟ به او گفتم اينها گوشه يي از خانوادة مسعوده. خانوادة مسعود 90 هزار شهيد, 140 هزار زنداني, اينهمه جاودانه فروغ, تمام خانواده هاي شهدا كه تعداد كمي شون تازه همه اينجان. اينها همه خانواده اونن. غم اول اونها مال اونه غم آخرشون هم همينجور. درغير اين صورت كه نداشتن رهبري ذيصلاح مي دونين چي به سر مردم مياره و چي به سر انقلاب. اونچه كه تا به حال كرده. نابود كردن, از بين بردن و به انحراف كشوندن انقلاب. اگه رهبري ذيصلاح مي خواين مايه اش اينه ديگه. معني رهبري ذيصلاح رو هم همه مون خوب مي فهميم. يعني به بار نشوندن همة اين درد و رنج ها و همة اين خونها, به ثمر نشوندن اون و بعد عينيت بخشيدن به مسير تكامل اجتماعي انسان و نهايتا راه باز كردن براي رهايي و آزادي و آزاد زيستن و آزاد بودن همة انسان ها. اين ماده شه اين هم مايه شه هركس مي خواد بياد. رژيم فكر كرد كه مجاهد بس گرانقدري رو از ما گرفته. البته درست فكر كرد. ولي يك چيز رو اشتباه كرد. نفهميد كه خون كاظم در رگ هاي هزاران رزمندة ارتش آزاديبخش اونچنون به جوشش اومده كه باعث پيوند هرچه بيشتر همة اونها به همديگه شده آنچنان كه مسعود گفته, جواب شايسته و بايسته به همة اين خونها تنها و تنها از طريق عمليات نهايي ارتش آزاديبخشه. بايد همة اين خشم و كين ها رو براي اونجا ذخيره كرد و اونجا به بارنشوند.
خدايا فطرية مسعود رو در آخر ماه مبارك رمضان, براي رهايي مردم ايران قبول كن و بپذير.
ربنا تقبل منا انك انت سميع العليم
خدايا فطرية ما رو براي صلح و آزادي و استقلال حاكميت مردمي ايران از ما بپذير.
يادم مي ياد شهادت حمزه عليه السلام عموي حضرت محمد. رژيم اگر چه در منتهاي استيصال, درماندگي و سقوط محتومش دست به اين عملي ننگين و اين جنايت فجيع زد, اما كور خونده. چنان خشم و قهر و آتشي رو در دل رزمندگان ارتش آزادي و همة هواداران مقاومت برانگيخته كه دامنش رو خواهد گرفت.
اينجا بايد اعلام كنم كه همونطور كه مسعود بارها گفته و در پيام اخيرش هم گفت. همة دولت ها از شرق و غرب بايد بدونن كه تا رژيم, تا اين رژيم يعني بقاياي رژيم خميني بر سر كاره, چشم دوختن به هر به اصطلاح ميانه روي و از اين قماش, چشم دوختن به سراب بيش نيست. تا اين رژيم هست نه از صلح و آزادي خبريه نه از ميانه روي و بازسازي. جنايت اخير اين رژيم هم علاوه بر 90 هزار شهيد ديگه يي كه داشتيم, يكبار ديگه اين حقيقت رو روشن كردن كه اين رژيم هيچ مشروعيتي نداره و هركس كه چه داخل ايران و چه خارج ايران دست در دست اين رژيم داره و با اون همكاري مي كنه, بر ضد مردم ايرانه و بر خلاف آرمان صلح و آزادي براي مردم ايران قدم بر مي داره. كما اينكه جاي هيچ ترديدي نيست كه تنها جانشين مردمي مستقل و آزاديخواه براي اين رژيم, تنها شوراي ملي مقاومته. كه سالهاست بي دريغ از پيكرش خون مي ره و خون بهاي آزادي رو به تمام و كمال پرداخته. و انشاءالله روزي كه به اتكاء ارتش آزاديبخش طومار اين رژيم جهل و جنگ و جنايت رو در هم بپيچيم.
درهمين جا بايد تشكر كنم از همة سازمان ها, احزاب و شخصيت هاي ايراني و خارجي كه شهادت دكتر كاظم رو به شوراي ملي مقاومت, به سازمان مجاهدين خلق و خود مسعود, به خانوادة رجوي تسليت گفتن و با اونها ابراز همدردي كردند. همسنگرهاي شورايي شريف ما هم كه اينجا حضور دارند و راه بس طولاني رو اومدند. ديگه جاي صحبت تو رابطه با اونها نيست چرا كه اونها خودشون صاحب مراسم و داغدارند.
اجازه بدين كه در پايان خطاب به شهيد به خون خفته مون, دكتر كاظم رجوي, اين نفس مطمئنه و آرام و آسوده يي كه اينجا آرميده بگم كه, اگر تو در دو دهة گذشته براي ما جان مسعود رو حفظ كردي و همچنين نزديك به 20 سال از عمرت رو بي وقفه براي آرمان و آزادي خلقت در برابر ستم شاه و شيخ سپري كردي. مطمئن باش كه ما هم نسل او رو حفظ خواهيم كرد. يعني آرمان تو رو. و در اين راه تا آخرين نفس و تا آخرين قطرة خون از پا نخواهيم نشست, تا اين مشعل رو هر چه فروزانتر نگاه داريم. با درود به روان پاكش. درود, درود, درود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر