پروژه انهدام يك جنبش قسمت يازدهم
«كمينگاه توبه»، كانون بي شرمي
نوشته مصطفي نادري
در كمينگاه توبه، ايرج مصداقي و تواباني مثل او، به ميزاني كه بادشمن رفته باشند، و به ميزاني كه در ارائه سابقه و عملكردهاي خود در اين رابطه صداقت به خرج ندهند و حقايق را كتمان كنند يا وارونه جلوه دهند و علاوه بر اين بخواهند زالوصفتانه از خون شهيدان و شكنجه شدگان ارتزاق هم بكنند و براي خود چهره كاذب بسازند، درمقابل سازمان طلبكارند و در روانشناسي انحطاط شخصيت، جنبش مقاومت را مسئول و مقصردر ضعفها و تسليم طلبهاي خودشان مي دانند. يعني ادعا و دعوايشان در وراي همه توجيهات و تئوري بافيهاي صدمن يك غاز و كهنه شده در بازار مكاره دشمن و متحدينش درمورد تاكتيك و استراتژي و سياست و تشكيلات....، اين است كه چرا سازمان آنها را به مبارزه كشانده است تا در اين مسير سر وكارشان با زندان و شكنجه بيفتد كه نتوانند تحمل كنند و توبه و ندامت كنند؟!
در كمينگاه توبه، ايرج مصداقي و تواباني مثل او، به ميزاني كه بادشمن رفته باشند، و به ميزاني كه در ارائه سابقه و عملكردهاي خود در اين رابطه صداقت به خرج ندهند و حقايق را كتمان كنند يا وارونه جلوه دهند و علاوه بر اين بخواهند زالوصفتانه از خون شهيدان و شكنجه شدگان ارتزاق هم بكنند و براي خود چهره كاذب بسازند، درمقابل سازمان طلبكارند و در روانشناسي انحطاط شخصيت، جنبش مقاومت را مسئول و مقصردر ضعفها و تسليم طلبهاي خودشان مي دانند. يعني ادعا و دعوايشان در وراي همه توجيهات و تئوري بافيهاي صدمن يك غاز و كهنه شده در بازار مكاره دشمن و متحدينش درمورد تاكتيك و استراتژي و سياست و تشكيلات....، اين است كه چرا سازمان آنها را به مبارزه كشانده است تا در اين مسير سر وكارشان با زندان و شكنجه بيفتد كه نتوانند تحمل كنند و توبه و ندامت كنند؟!
درحاليكه هر زنداني مقاوم و حتي زنداني كه در
زندان ضعفهايي داشته ولي همكار دشمن نشده، خودش را درمقابل مردم ومقاومت و
سازمان شرمنده مي داند و هرچه بيشتر به مردم و آزادي آنها و به مبارزه اعتقاد
داشته باشد، اين احساس شرم انقلابي و انساني در او بيشتر است و از تجربه زندان
انگيزه و ديناميسم تلاش و مبارزه بيشتر به دست مي آورد تا نه فقط وظيفه انساني و
مردمي خود را در قبال خلق و ميهن درزنجير انجام دهد، بلكه ضعف و خطاي گذشته را نيز
جبران كند.
من به عنوان يك هوادار سازمان به زندان افتادم. در مقابل شكنجه ها، هرگز به توبه و انزجار نامه و توهين به شهدا نزديك نشدم. درمقابل آنچه كه از مقاومت زندانيان مجاهد و شهدا به چشم ديده ام و درمقابل سازمان و رهبري كه تبلور اين رنجها و شكنجه ها و خونهاي نثارشده براي آزادي هستند و درس مقاومت براي آزادي را از آنها ياد گرفته ام، تا بُن استخوان شرمسارم.....
احساس مي كنم كه هرقدر در زندان ايستادگي كردم و تن به تسليم ندادم بر من افزوده شد و انگيزه و آگاهي هاي مبارزاتيم رشد كرد و اين درنتيجة مبارزة سازمان و شهيدان و زندانياني بود كه جلو چشمانم زير شكنجه ها خندان و پرروحيه به شهادت رسيدند. مي دانم كه اين بدهكاري و ديني كه برگردن من هست فقط يك بحث اخلاقي نيست، بلكه وظايفي است كه بايد در مبارزه بارژيم و رهايي مردم آن را محقق كنم.
من به عنوان يك هوادار سازمان به زندان افتادم. در مقابل شكنجه ها، هرگز به توبه و انزجار نامه و توهين به شهدا نزديك نشدم. درمقابل آنچه كه از مقاومت زندانيان مجاهد و شهدا به چشم ديده ام و درمقابل سازمان و رهبري كه تبلور اين رنجها و شكنجه ها و خونهاي نثارشده براي آزادي هستند و درس مقاومت براي آزادي را از آنها ياد گرفته ام، تا بُن استخوان شرمسارم.....
احساس مي كنم كه هرقدر در زندان ايستادگي كردم و تن به تسليم ندادم بر من افزوده شد و انگيزه و آگاهي هاي مبارزاتيم رشد كرد و اين درنتيجة مبارزة سازمان و شهيدان و زندانياني بود كه جلو چشمانم زير شكنجه ها خندان و پرروحيه به شهادت رسيدند. مي دانم كه اين بدهكاري و ديني كه برگردن من هست فقط يك بحث اخلاقي نيست، بلكه وظايفي است كه بايد در مبارزه بارژيم و رهايي مردم آن را محقق كنم.
براي من مسعود رجوي و كلامش و پيامش مخصوصا در داخل زندان، نور راهنما و راهگشا و موتور محرك و انگيزنده دراين مسير و ماية توانمندي و ايستادگي است كه به آن نياز دارم و من را قوي مي كرد و مي كند.
براي من مريم رجوي پيام عشق و بدهكاري به خلق و تعهد بيشتر براي خدمت به مردم و تلاش براي آزادي آنهاست.
به نظر من اين پيامها اگر براي جامعة خميني زده و سركوب و چپاول شده در زندان بزرگ رژيم يعني ميهن اسير ماضروري است، براي آن مبارز و مجاهدي كه درميدان يا در زندان است، چه درزندان اوين و چه در زندان ليبرتي، به مثابه شاهرگ حياتي است و شكي ندارم كه گيوتين موشك و لجن، به شكل سخت و به صورت نرم، مي خواهد همين شاهرگ حياتي را قطع كند.
براي تواب خيانت كرده، چنين نگاه و ديدگاهي معني ندارد . او شرمي ندارد و بغايت طلبكار و قيح و مدعي سازمان است. حرف و دعواي خلص او با سازمان و رهبري در يك كلام بر سر «مقاومت» است. چه مقاومت كردن درصحنه سياسي و اجتماعي درمقابل رژيم و چه مقاومت كردن شهدا و زندانيان درمقابل دژخيمان و درمقابل شلاق و طناب دار.
تواب خائن هرقدر بيشتر به دشمن خدمت كرده باشد و بيشتر به مجاهدين خنجر خيانت زده باشد، وقيح تر و مهاجم تراست و بيشتر تلاش ميكند تا مقاومت سازمانيافته و به طور كلي ارزش مقاومت را به لجن بكشد. او مي خواهد توجيهي براي توبه وخيانت خودش دست و پاكند. رذيلت او هم دراين است كه براي اين كار به خودش پوستين دروغين زنداني مجاهد مي پيچد. البته با وجود اينهمه وقاحت ، باز جرأت ندارد كه صاف و صريح حرفش را بزند چون همه مي دانند كه در تمامي مقاومتها وجنبشها چهره و حرف خيانتكاران شناخته شده است و او نمي خواهد كه دستش رو شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر