شهسوار يا تنكابن زادگاه مصطفي نيك كارمجاهد قهرمان وكسي كه شال وكلاه
وسلاح سردار را بر دوش گرفت وبه عهدش با خدا وخلق وفا كرد
اسم شهسوار ياتنكابن را كه آوردم بيربط نميبينم كه همراه
آن اسم چند سالي به عقب برگردم تا تحولات بسيار قديم را كه بعدها وارد زندگي ام شد
ونقطه آغاز بسياري از تلخ وشيرينهاي زندگاني ام گرديدرا برايتان باز گويم.
در ميان بيشه زارهای سرسبز شمال ايران ، بين کوه سرفراز البرز و ساحل زيبای دريای خزر،
در ميان شاليزارهای به بار نشسته و شکوفه های
بهار نارنج
شهسوار در 36.82°N(عرض جغرافيايی) و 50.88°E( طول جغرافيايی) واقع شده است. آب و هوايش معتدل شرجی است و با همسايه غربيش رامسر در داشتن رکورد بيشترين ميزان بارش در ايران تقريبا برابری ميکند.
قبل از رسيدن فروردين و بهار، تپه ها و کوه های اطراف شهر مملو از گل های بنفشه و پامچالی است که آمدن بهار را نويد ميدهند و صبح ها معمولا مه آلود است.
، شهر کودکيهای من ، شهسوار با مردمانی مهربان ،
مهمان دوست و با فرهنگ قرار دارد .
شهسوار در 36.82°N(عرض جغرافيايی) و 50.88°E( طول جغرافيايی) واقع شده است. آب و هوايش معتدل شرجی است و با همسايه غربيش رامسر در داشتن رکورد بيشترين ميزان بارش در ايران تقريبا برابری ميکند.
قبل از رسيدن فروردين و بهار، تپه ها و کوه های اطراف شهر مملو از گل های بنفشه و پامچالی است که آمدن بهار را نويد ميدهند و صبح ها معمولا مه آلود است.
زيبايی بهار در اين شهر غير قابل تصور است،
چنانکه در ميانه ارديبهشت، همه جا مملو از عطر گل و شکوفه های پرتقال (بهار نارنج)

شهسوار، در لغت به معنای چابک سوار آمده است، از آنرو که در قديم زيباترين و بهترين اسب در اختيار پادشاهان قرار ميگرفت و نتيجتا پادشاه ماهرترين سوارکار برشمرده ميشد بنابراين به ساير سوارکاران و دليران نيز لقب شهسوار ميدادند

شده ا
نمايش قدرت خدا ، انسان را به ياد بهشت می اندازد. در اين شهر که کشاورزی و
دامداری از عمده ترين مشاغل است، بهار شروع کار و زراعت ميباشد
تابستان را بايد تحمل کرد. روزهای گرم و شرجی و شبهايی که توام با ويز ويز پشه هاست!
نگران نباشيد، راه حلش يک کولر گازی است و يک پشه بند. دريای خزر هم ميزبان شماست. فرصت آبتنی و شنا و ماهيگيری در خزر و گشت و گذار در جنگلهای خارج از شهر(دوهزار و سه هزار) را از دست ندهيد.
تابستان را بايد تحمل کرد. روزهای گرم و شرجی و شبهايی که توام با ويز ويز پشه هاست!
نگران نباشيد، راه حلش يک کولر گازی است و يک پشه بند. دريای خزر هم ميزبان شماست. فرصت آبتنی و شنا و ماهيگيری در خزر و گشت و گذار در جنگلهای خارج از شهر(دوهزار و سه هزار) را از دست ندهيد.
تا
بستان فصل برداشت برنج که يکی از محصولات عمده اين شهراست، ميباشد.
پائيزهم در شهسوار ديدنی است. کوه ها لباس سبز خود را زرد و قرمز ميکنند تا جلوه ای ديگر از قدرت خدا را به نمايش بگذارند. حالا ديگر سکوتی از خروج ميهمانهای تابستانی برقرار است و هوا رو به خنکی ميرود. مقدار بارش به نسبت تابستان کمتر ميشود و روزهای آفتابی بيشتری در اين شهر منتظر شماست. در اواخر پائيز هم محصول درختان مرکبات برای برداشت آماده است.
به دليل وجود درصد رطوبت بالا ، در زمستان دمای هوا ندرتا به زير صفر ميرسد و گاها برف ناچيزی زمين را سفيد پوش ميکند.
پائيزهم در شهسوار ديدنی است. کوه ها لباس سبز خود را زرد و قرمز ميکنند تا جلوه ای ديگر از قدرت خدا را به نمايش بگذارند. حالا ديگر سکوتی از خروج ميهمانهای تابستانی برقرار است و هوا رو به خنکی ميرود. مقدار بارش به نسبت تابستان کمتر ميشود و روزهای آفتابی بيشتری در اين شهر منتظر شماست. در اواخر پائيز هم محصول درختان مرکبات برای برداشت آماده است.
به دليل وجود درصد رطوبت بالا ، در زمستان دمای هوا ندرتا به زير صفر ميرسد و گاها برف ناچيزی زمين را سفيد پوش ميکند.
در شهسوار، زمستان شبهای زيبايی دارد. ستاره ها
بزرگتر و نزديکتر و مهربانتر ميشوند و بی سبب انسان را به کوچه ها ميکشانند تا
نگاهشان کنی.
شهسوار، در لغت به معنای چابک سوار آمده است، از آنرو که در قديم زيباترين و بهترين اسب در اختيار پادشاهان قرار ميگرفت و نتيجتا پادشاه ماهرترين سوارکار برشمرده ميشد بنابراين به ساير سوارکاران و دليران نيز لقب شهسوار ميدادند
و از جمله شهسواران معروف امام اول شيعيان، علی
(ع) است.
در تاريخ هم شاهد بوده ايم که سپهسالار ، محمد ولی خان خلعتبری تنکابنی از شهسوار برای کمک به انقلاب مشروطه با سپاهی از شهسواران عازم تهران شداگر چه بعدا عليه فرزندان وسرداران مشروطه براي كسب منصب وقدرت دست به كار توطئه شد.
در تاريخ هم شاهد بوده ايم که سپهسالار ، محمد ولی خان خلعتبری تنکابنی از شهسوار برای کمک به انقلاب مشروطه با سپاهی از شهسواران عازم تهران شداگر چه بعدا عليه فرزندان وسرداران مشروطه براي كسب منصب وقدرت دست به كار توطئه شد.
و باز
هم روايت است که ميرزا کوچک جنگلی قبل از پايان عمر برای گريز و جمع آوری مجدد
نيرو از ميان کوه ها تا شهسوار پيش آمده و باقيمانده نيروهايش هم در اين شهر متفرق
شدند
و او
تنهايی مجبور به بازگشت به گيلان شده است.
. میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه
از میرزا حمایت میکرد، به کوهای خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و
سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا
هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.
کرم نام کرد (مکاری) که از خلخال عازم گیلان بود این دو موجود را در میان برفها دید و شناخت. بسیار ناراحت شد از
اینکه تنها است و یاوری که بتواند به وظائف انسانی عمل نماید، ندارد. بااینحال سعی
نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان به حال آورد ولی بی نتیجه و بی حاصل بسرعت
بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست. اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت
به محل رسیدند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده
بود.سردار سربريده...
ادامه دارد
ادامه دارد
















هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر